#شبتون_شهدایی
★چون نگاهت می کنمـ?
°•❣️گم می شوم در #چشمانت
★گم شدن در
°•❣️ #شبِ چشمان تو
★خود پیدا شدن است?
#شهید_سعید_علیزاده
#شبتون_شهدایی?
#ستاره_های_زینبی
#ستاره_های_زینبی
?همسر شهید: انگار ناف مهدی را با #کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر پیاده #اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند.
? پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا #خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند.
وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود.
? رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین»…نزدیک کربلا از یکی از #موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان».
#شهید_مهدی_نوروزی?
یک دور تسبیح #مرگ_بر_آمریکا
یک دور تسبیح #مرگ_بر_آمریکا✊
توی راه تا برسیم به هلی کوپترها آقا مهدی یک دور تسبیح « مرگ بر آمریکا » گفت.?☺️
گفت : « آقاي مشکيني گفته ثواب گفتن « مرگ بر آمريکا » کمتر از نماز نيست. »☝️?
شهید مهدی باکری / برگرفته از کتاب به مجنون گفتم زنده بمان ص80
#شهید_محمدرضا_عسکری_فرد
?پسرم لطفا در ایامی که #بابا_نیست مواظب مادر، خواهر و برادر کوچکت باش? مبادا بگذاری #فشار زندگی به آنان رنج? دهد و در امورات کوچک همچون خرید منزل? و یا رساندن خواهر و برادرت به #مدرسه یار مادرت باش.
?سعی کن حداقل در این ایام برنامه ریزی بهتری برای #خانواده داشته باشی و یار و مدد کارشان باشی با درس خواندن? خوب، کمک به مادر، حداقل در امورات مربوط به# حسین (بازی، مهد قرآن، تمارین و اشعار آن) نظافت منزل، حتما ساعات خروج از منزل? را برای بازی یا مسجد می روی به #مادرت اطلاع بده تا نگرانت نشود☺️
?و به #خواهرت تا می توانی احترام بگذار و با سر گرم کردن حسین محیط خانواده را برای مطالعه? او بهتر مهیا کن. #مجتبی جان ببخش اگر گاهی دلت را شکستم? ان شاء الله قول می دهم برگشتم برایت #دوست خوبی باشم.
#شهید_محمدرضا_عسکری_فرد
#شهید_مدافع_حرم
#درس_اخلاق
⭕️برادرش فرمانده یکی از خطوط عملیات بود. رفته بودم پیشش برای هماهنگی. همون موقع یک خمپاره انداختن و من مجروح شدم.
دیدم که برادرش شهید شد. وقتی برگشتم، چیزی از شهادت حمید نگفتم؛ خودش میدونست.
گفتم: “بذار بچهها برن حمید رو بیارن عقب.”
قبول نکرد.
گفت: “وقتی رفتن بقیه رو بیارن، حمید رو هم میارن.”
انگار نه انگار که برادرش شهید شده بود. فقط به فکر جمع و جور کردن نیروهاش بود. تا غروب چند بار دیگر هم گفتم، قبول نکرد. خط سقوط کرد و همه شهدا همون جا موندن…
? کاش برخی مسئولین امروز هم میفهمیدن برادرشون هیچ فرقی با بقیه مردم نداره!
#شهید_مهدی_باکری
#درس_اخلاق
اعتقاد شهید صیادشیرازی به ولایتِ امام خامنهای (مدظله العالی).
?اعتقاد شهید صیادشیرازی به ولایتِ امام خامنهای (مدظله العالی).
?یڪ روز صبح رفته بودم به ملاقاتِ #امام_خامنهای؛ عصر ڪه رفتم محل ڪار، آقای صیادشیرازی? پرسید: ڪجا بودی؟ گفتم: خدمتِ حضرت #آقا بودیم، تا این را گفتم، آقای صیاد شیرازی از جای خود بلند شد و آمد پیشانی مرا بوسید♥️
?با تعجب پرسیدم: اتفاقی افتاده⁉️ ایشان گفتند: این پیشانی بوسیدن دارد، تو امروز از من به #ولایت نزدیڪتر بودی?
#شهید_صیاد_شیرازی