اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج
?از ڪویر خشڪ بر دریا سلام
?هر نفَـس بر زادۀ زهـرا سلام
?باز مےگویم به تو از راه دور
?حجّـتــــ بن العسڪرے،آقا سلام?
?اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج?
حضرت #آیت_الله_شبیری_زنجانی
حضرت #آیت_الله_شبیری_زنجانی نسبت به ترویج دهه های پیاپی #عزاداری هشدار دادند و گفتند: افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد. از آنجا که جامعه نمی تواند نسبت به همه عزاداری های پیاپی مراقبت داشته باشد سرانجام به انکار مجموع عزاداری روی میاورد.
#افراط در عزاداری ها به #تفریط می انجامد
خدا نکند ک سی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن...
⭕️ التماس دعا
?خدا نکند ک سی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن…
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده… بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
? ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد…
? در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او… که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
? خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید…
? میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی…
? آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
? کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش…
? کاش حداقل دعا میکردم… از آن دعاهایی که با #اضطرار است… از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده… از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست… دعایش کنید…
? باید حرکت کرد باید تلاش کرد در راستای ظهور…?
به نقل از #حاج_اقاماندگاری
#خاطره?
به نقل از #حاج_اقاماندگاری
خاطره ای که از شهید حججی شنیده بودند:
یکی از همرزمان #شهیدحججی تعریف می کرد؛در سوریه به ما گفته بودند،کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن و بچه ایستادند و کمکی می خواهند، شما نایستید،اینا تله ای از طرف داعش است.
?بعد از این ماجرا،یه روز من و #محسن با ماشین که در جاده میرفتیم،کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک میکردند که ماشینشان خراب شده،
هر چقدر به #محسن گفتیم:اینا تله اس،ولشون کن،بیا بریم.
? #شهیدحججی گفت:نه بالاخره کمک میخوان،زن و بچه همراهمشون هست،گناه دارند.رفتیم و کمکشون کردیم و آن لحظه اتفاقی نیفتاد.درصورتی که داعشی بودند.
?بعد از آن ماجرا، وقتی فیلم و عکس های اسارت #محسن را دیدم، حالم خیلی بد شد، چون کسی که پایش را روی گلوی #محسن گذاشته بود،همونی بود که کنار جاده کمک میخواست و #محسن کمکش کرد…???
#آخه_چقدر_نامردی?
#شهید_محسن_حججی
احمد پلارک
? #زندگینامه
◽️احمد پلارک همان شهیدی است که مزار عطرآگینش مورد توجه بسیاری از افراد بوده و زیارتگاه مراجعه کنندگان به گلزار شهدای تهران شده است. نام اصلی این شهید بزرگوار «منوچهر پلارک» است که نزد بیشتر افراد به «سیداحمد پلارک» شهرت دارد.
◽️وی در ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ دیده به جهان گشود و اصالتی تبریزی داشت.
◽️شهید سیداحمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاههای شلمچه، به عنوان یک سرباز معمولی همیشه مشغول نظافت توالتهای آن پایگاه بود، به طوری که بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در سال ۶۶ در یک حمله هوایی هنگامی که او به مانند سایر روزها در حال نظافت بود، موشکی به آنجا برخورد کرده و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود. پس از این اتفاق هنگامی که امدادگران در حال جمع آوری زخمیها و شهیدان بودند، متوجه بوی شدید گلاب از زیر آوار میشوند، پس آوار را کنار زده و با پیکر پاک این شهید که غرق در بوی گلاب بود؛ مواجه میشوند.
◽️پیکر پاک شهید پلارک در بهشت زهرای تهران (قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲) به خاک سپرده شده است.
◽️اما نکته قابل توجه درباره این شهید که آن را از سایر شهدا متمایز میکند، بوی گلابی ست که از مزار مطهرش به مشام میرسد. همچنین سنگ قبر این شهید همواره نمناک بوده، به طوری که اگر سنگ قبر وی را خشک کنیم، از سمت دیگر خیس شده و از گلاب سرشار خواهد شد؛ به همین دلیل او را «شهید عطریِ قطعه ۲۶» لقب دادهاند.
◽️میگویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر (ص) در صدر اسلام، «غسیل الملائکه» بوده است. «غسیل الملائکه» به کسی میگویند که ملائکه غسلش داده باشند و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است.
?➼┅══┅┅───┄
? #برگی_از_خاطرات
◽️آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرماندگی دسته بود.
◽️در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است. اگر کسی درباره حضورش در جبهه سوال میکرد؛ طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
◽️یک دفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم، زمستان بود و هوا به شدت سرد. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یک نفر مریض بشود، بهتر از این است که همه مریض شوند. یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده و پاهایش خونی شده بود.
?➼┅══┅┅───┄
✍️ #فرازی_از_وصیتنامه
◽️مادر! توجه کن! اگر من به زیارت امام رضا(ع) میرفتم، مگر شما نگران بودید، بلکه خوشحال بودید که به زیارت و پابوس امام خویش رفتم. حال شما اصلا نباید نگران باشید، چراکه من به زیارت خدایم و خالق و معشوقم می روم.
پس همچون مادران شهیدپرور، استوار و محکم باش و هر کس خواست کار خلافی بر ضد انقلاب انجام دهد، جلویش بایست، حتی اگر از نزدیکترین کسان باشند.
◽️خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و … اگر تو کمک نمیکردی و تو یاریم نمیکردی، به اینجا نمیآمدم و اگر تو ستارالعیوبی را برمیداشتی، میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمیآمدند، هیچ بلکه از من فرار میکردند، حتی پدر و مادرم.
◽️خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی که مانع از رسیدن بنده به تو میشود. الهی العفو…
?《بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید «امام دوستت دارم و التماس دعا دارم» که میدانم بر سر قبرم میآید》
?تنها خواسته شهید پلارک که برآورده نشد؟؟??
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#برگی_از_خاطرات
°•|??
#مدافع_حرم
#شهید_سیدعلیاصغر_شنایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️همه ساله، شب نیمه ماه رجب، مصادف با شهادت حضرت زینب(س) برای عزاداران عمه سادات، سفره طعام پهن میکنیم.
◽️در شب بیست و پنجم ماه رجب، مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) و پس از گذشت ده روز از شهادت حضرت زینب(س)، بی بی زینب را در خواب دیدم که به من فرمود: امانتیِ روز یازدهم محرم را باید تحویل بدهی.!
◽️از خواب که برخاستم به فکر فرو رفتم. یادم آمد علی اصغر روز یازدهم بدنیا آمد. چند روزی گذشت. سرکار بودم که خبر دادند حال خانواده خوب نیست و سریع به منزل برو.
◽️با خود گفتم: این بهانهای بیش نیست و خبری دیگر مطرح است. وقتی به منزل رسیدم فهمیدم که امانتم را تحویل دادم.
◽️در همان شبی که این خواب را دیدم روح سیدعلی اصغر هم پرواز کرده بود آن هم در جوارحرم حضرت زینب(س).
راوی ? پدر شهید