خدایا؛
?خدایا؛
?تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم میدهیم؛
?این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،
?و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،
?و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،
?و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،
?و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.
آمین ربّ العالمین.???
#طلبه_بسیجی
اواخر ماه صفر بود
تازه از سفر کربلای #اربعین برگشته بودیم
درد در ناحیه شکمش بود و خیلی اذیتش میکرد کف حجره میخوابید و به خودش میپیچید گریه میکرد
میگفتیم: علی اونقدر درد داری که گریه میکنی؟ قوی باش پسر!
میگفت: نه؛ دارم به یاد غربت امام مجتبی گریه میکنم؛ میگن زهر، پاره های جیگر آقا رو کنده بود و….
خاطره از یکی از دوستان شهید
#طلبه_بسیجی
#شهید_علی_خلیلی
شهید امر به معروف و نهی از منکر ولادت: ۱۳۷۱ تهران
شهادت: ۱۳۹۳/۱/۳ تهران
آرامگاه: تهران گلزار شهدای بهشت زهرا (س)
#مسلم_خیزاب
مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت میکرد و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا میخواند ☝️همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و سه سوره طلاق را حتماً تلاوت میکرد?تاکید ویژهای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا میشد میگفت: شاید در روز گناهی مرتکب شدهام که برای نماز شب بیدار نشدم.?
نخستین بار
در مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب من را خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم،
گفت: گر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی.?
من هم در جواب گفتم: رضایت دارم بروی و انشاءالله صحیح و سلامت بر میگردی اما وی تاکید داشت که شهید میشود.?
راوی:همسرشهیدمدافعحرم
#مسلم_خیزاب
#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
قبل از آشنایی با محمد جواد به #زیارت حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.?
روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم. از او خواستم که
#همسری به من بدهد که به انتخاب خودش باشد…?
البته آن روزها نمیدانستم که #هدیه ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم
#سرباز خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.??
از سفر که برگشتیم، محمد جواد به #خواستگاری من آمد.آن زمانها در یک کارخانه مشغول به
کار بود.? #تنها پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود.
حتی از جوانی
و زمانیکه #محصل بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس
?خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به #ساختن
همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست.
سر پناهی که ستونهایش را از دست داد.?تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و
طرح کاشی ها همه وهمه به #سلیقه من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار
است در این خانه بمانی…نه من….?
آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به #شوق دیدار تو در زمان ظهور
#امام_زمان(عج)??
#شهید_مدافع_حرم_محمدجواد_قربانی
#راوی_همسر_شهید
شهید مدافع حرم آلالله ...
? سفارش شهید به پسرش … ?
حسین بابا … من تو را و تمام اعضایِ
خانواده را خیلی دوست دارم …
اگر تونستی مانند همیشه و بلڪه بیشتر
هر شب قبل از خواب مادر ، خواهر و
برادرت را ببوس و صبحها با سلام ڪردن
و صبح بخیر گفتن روحیهبخش خانواده باش .
شهید مدافع حرم آلالله …
#شهید_محمدرضا_عسکری_فرد
#محبت_به_اعضای_خانواده
حسیݩجانــــــــــ
#حسیݩجانــــــــــ ♥️
فریاد می زنم :
” کس و کارم فقط تویی”
ردّم نکن که
بی کس و بی کار می شوم