علاج روح
?علاج روح?
?عجیب این است که اگر ما یک روز سردرد شویم، دنبال طبیبی می گردیم و حتما طبق دستورش عمل می کنیم.
?اما عمری بر ما گذشته، سر تا پای وجودمان پر از مرض روحی است.
❗️نه بیمارستانی هست
نه خودمان به فکر علاج هستیم!!!
?و حال اینکه این روح تا ابد باید باشد و سالم هم باید باشد.
بدن اگر سالم نبود بالاخره می میرد.
❗️هيچ به فکر نیستیم❗️
?حضرت آیت الله سیدحسن ابطحی رحمة الله علیه
#یاران_ثارالله
#یاران_ثارالله
جندب بن حجير خولانى:
از شهداى عاشورا در كربلاست. نامش در زيارت رجبيه نيز آمده است. برخى نامش را «جندب بن حجر» نوشته اند. وى از چهره هاى بارز شيعه در كوفه و از ياران امام على علیه السلام بود و…
#معرفی_مختصر
#نظر_اندیشمندان_درموردحضرت_محمد_ص
#نظر_اندیشمندان_درموردحضرت_محمد_ص
جان دیون پورت دانشمند انگلیسی:
بارها گفته اند محمد (ص) غش کرده است! این از گفته های بی اساس و نابه هنجار یونانی است که خواسته اند به وسیله تهمت تاثیر عوارض این بیماری، پیام آور عقاید نوین را لکه دار ساخته و خصوصیات اخلاقی او را …
#السلام_علیک_یا_رسول_الله_ص
اهمیت نشر احادیث اهل البیت
✅ اهمیت نشر احادیث اهل البیت
?امام_رضا (ع) فرمودند:
?رحِمَ اللّه ُ عَبْدا اَحيا اَمْرَنا … يَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ يُعَلِّمُهَا النّاسَ ، فَاِنَّ النّاسَلَوْ عَلِموا مَحاسِنَ كَلامِنا لاَتَّبَعونا؛
?رحمت خدا بر بنده اى كه امر ما را زنده كند… دانش هاى ما را فرا گيرد و به مردم بياموزد. اگر مردم زيبايى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پيروى مى كردند.
?معانى الأخبار ، ص 180، ح 1. عیون اخبار الرضا، ج1، ص307.
#وقایع_روزهای_پایانی_عمر_پیامبر_ص
#وقایع_روزهای_پایانی_عمر_پیامبر_ص
✦به دلیل اهمیت موضوع فقط منابع مطلب قید شده در تصویر زیرنویس میشود✦
ابن سعد، الطبقاتالکبری، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبةالصدیق، ۱۴۱۴، الاولی، ج۲، ص۲۴۷.
ابن سعد، الطبقاتالکبری، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبةالصدیق، ۱۴۱۴، الاولی، ج۲، ص۲۳۶.
امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ ۱۹۷.
#السلام_علیک_یا_رسول_الله_ص
تمــامِ داستان، از یک نگاه شروع شد!
✍️ تمــامِ داستان، از یک نگاه شروع شد!
همان نگاه اول …
وقتی در پیچ و واپیچ خیابان ها، رسیدم به خیابانِ تـو… خیابانِ امام رضا
چشمانم نه به گنبدِ طلا… که به چشمان تو افتاد!… و نفهمیدم چگونه عاشق شدم!
? میدانی ابالحسن؟
جاذبه ی نگاه تو، هیچ کجایِ دیگری، نیست!
تو تمامِ مرا پُر میکنی از خودت، درست در لحظه ای که صفرِ صفر… به آغوشت فرار کرده ام!
چگونه برای دیدنت، بال بال نزنم؟؛
وقتی خماریِ بعد از ملاقاتت، ساعتها مرا مست تماشایت نگه میدارد؟
تو چیزی داری که هیچ کس ندارد…
مرا همانگونه که هستم… سیاهِ و شکسته و گِل آلود، چنان در آغوش می کشی، که گویی زائر دیگری نداری….
✨ تو بگو…
چگونه برای دیدنت بال بال نزنم؟