نیکی به پدر و مادر؛
نیکی به پدر و مادر؛
داستانی است
که تو آن را می نویسی
وفرزندانت آن را
برایت حکایت می کنند،
پس خوب بنویس…
آیت الله شیخ حسن صافی اصفهانی (ره ) فرمودند:
آیت الله شیخ حسن صافی اصفهانی (ره ) فرمودند:
مرحوم آقا جمال (گلپایگانی) بسیار به زیارت اهل قبور می رفت بطوریکه آقایی از اهل فضل با خود می گوید:
این آقا مثل اینکه کار مهمتری ندارد. مرجع تقلید است و این همه مشکلات، وقت و بی وقت به وادی السلام می رود.
روزی همین آقا به منزل آقا (سید) جمال می رود آقا آهسته در گوش وی می گوید ما به وادی السلام می رویم تا مبتلا به فلان و فلان نشویم.
اشاره می کند به برخی از امراض روحی آن شخص که مبتلاء بوده است.
شیعه از دیدگاه امام حسین علیه السلام:
شیعه از دیدگاه امام حسین علیه السلام:
شخصی به امام حسین علیه السلام عرض کرد:
یابن رسول الله! من از شیعیان شما هستم.
امام علیه السلام فرمود:
از خدا بترس! چیزی را ادعا مکن که خداوند بگوید، دروغ گفتی و با این گفتار گناه نمودی.
زیرا شیعیان ما کسانی هستند که دلهایشان از هر کینه، تقلب و حیله ای پاک باشد.
ولی بگو: من از دوستان شما هستم.
آری شیعه واقعی کسی است که در ظاهر و باطن پیرو ائمه اطهار می باشد.
?داستانهای بحارالانوار ج۶
آیت الله حسن زاده آملی:
آیت الله حسن زاده آملی:
خروس در سحر به ذکر (سبوح قدوس) در خروش است !
کم از خروس مباش!
چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقاء اوست.
خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
فرازی_از_دعای_عرفه_امام_حسین(ع)
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
#فروغی_بسطامی
فضیلت اشک ریختن در تعزیه سیدالشهداء علیه السلام
فضیلت اشک ریختن در تعزیه سیدالشهداء علیه السلام
در مدینه زن صاحب فحشی یعنی صاحب امر قبیحی بود، که در مدینه مشهوره بود، همسایه ای داشت که همیشه به تعزیه داری سیدالشهداء مشغول می شد، و روزی در نزد آن شخص مردانی چند بود که مرثیه می خواندند، و می گریستند و آن شخص امر کرده بود که برای تعزیه داران طعامی تهیه کنند.
پس این زن فاحشه را آتش ضرور شد و به مطبخ آن صاحب تعزیه داخل شد که آتشی برای مصرف خودش ببرد دید که مباشرین طعام مشغول تعزیه شده اند، و آتش زیر طعام خاموش شده پس به نوعی سعی کردند آن آتشهای افسرده را با زحمت بسیار روشن کرد، و چون زمان زیادی طول کشید از غلبه دود که به چشمش رسیده بود، اشک چشمش جاری شد، چون آتش شعله ور گردید، قدری آتش برای حاجتش برداشت و روانه منزل خود گردید.
چون که معتاد خواب بود، چون ظهر شد و هوا گرم شد مشغول خواب شد و در عالم رؤیا دید که قیامت قائم شده و زبانه جهنم مشتعل گردیده و او را با زنجیرهای آتشین می کشند، تا به جهنم ببرند، و هرچه فریاد می کند به فریادش نمی رسند، و هر قدر پناه می خواند کسی به او پناه نمی دهد، و موکلین عذاب به او می گویند: که غضب خدا بر تو باد که خدا به ما امر کرده تا تو را به قعر جهنم بیندازیم.
آن زن می گوید: والله چون مرا به کنار جهنم رسانیدند، آنگاه شخصی نورانی ظاهر شد، و صیحه ای بر موکلین عذاب من زد و فرمود: او را رها کنید عرض کردند یابن رسول الله به چه سبب او را رها کنیم فرمود: این زن داخل شده، بر قومی که تعزیه دار من بودند، و آتش ایشان خاموش شده بود، که اشک از چشمش جاری شد، ایشان چون فرمایش آن شخص را شنیدند، عرض کردند:
( کرامة لک یابن الشافع و الساقی) یعنی دست از این زن برداشته او را برای کرامت تو ای پسر نافع قیامت و ساقی کوثر رها کردیم.
پس چون خلاص شدم، به آن شخص عرض کردم: که تو کیستی؟ که خدا تو با تو بر من منت نهاد، فرمود که: من حسین بن علی علیه السلام هستم.
پس از خواب بیدار شده و پیش از تفرق ایشان به مجلسشان رفتم و خوابم را حکایت کردم از امر من تعجب کردند و مجددا برای مظلوم کربلا گریه و نوحه سرایی کردند، و با دست ایشان از آن عمل قبیح توبه نمود
?کشکول النور: ج۱ ص۲۴