#شهدا #ولایت_فقیه
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹
#شهدا
#ولایت_فقیه
#شهید_والامقام
#حسین_معز_غلامی
در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو #ولی_فقیه باشید و هیچگاه این #سید_مظلوم حضرت #آقا_سید_علی را تنها نگذارید …
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#اللهم_ارزقناشهادت_فی_سبیلک
دنیایم را با شما
آذین بسته ام..تا با شما نفس بکشم…
با شما زندگی کنم
تا مگر روزی
مثل شما بشوم…روزی کنار نامم
بنویسند 🕊شهیــد/شهیده…
#اللهم_ارزقناشهادت_فی_سبیلک
شهیدانہ
“حرڪت"جوهره اصلـے انسان است
و گناه ، زنجیر..!
من سڪون را دوست ندارم
عادت بہ سڪون،
بلاۍ بزرگ پیروان حق است!
🌼|⇔ شهید_عباس_دانشگر
شهیدانہ
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« نگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست … »
#یاد_یاران_عاشق
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#عاشقانه_های_شهدا
#یاد_یاران_عاشق
#شهید_والامقام
#عبدالحمید_تقی_زاده
مادر دچار بیماری سختی شده بود
انواع و اقسام داروهای محلی رو به او داده بودند اما بیفایده بود .
بناچار او را برای معالجه به اهواز میبرند.
دکتر پس از معاینه میگوید خانم شما سه ماهه باردارید!!
اما مادر آنقدر بیمار بود که از بارداری خود خبر نداشت!
دکتر برای ده روز به او دارو می دهد تا پس از مصرف مجدد مراجعه کند .
در مراجعه بعدی دکتر باز ۳۰ عدد آمپول تجویز میکند.
مادر بهبودی پیدا میکند اما نگران سلامتی فرزندش است که داروها روی او اثر نگذاشته باشد .
در هفت ماهگی بارداری باز حادثه سختی برای مادر اتفاق میافتد که نگرانی مادر بیشتر میشود ، اما گویا خداوند این بچه را برای یاری دینش برگزیده است و خود نگهدارش است .
بارداری مادر به ۹ ماهگی می رسد و در تاریخ سیام مرداد ماه سال چهل و شش گل پسرش بدنیا میآید.
نامش را #عبدالحمید می گذارند، باز در نوزادی #عبدالحمید در اثر گرما دچار خفگی میشود و کف بالا میآورد، اما به لطف خدا باز سلامتی خودش را به دست میآورد .
#عبدالحمید به سن نوزده سالگی میرسد و خداوند #عاشقش میشود و نام زیبای #شهید را برایش بر میگزیند و #عبدالحمید در ۲۶ دی ماه ۶۵ در اثر بمباران شیمیایی به #شهادت میرسد .
و #شهید_والامقام
#عبدالحمید_تقی_زاده_بهبهانی
افتخار مادر میشود .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#شهدا #ولایت_فقیه
#شهدا
#ولایت_فقیه
#شهید_مدافع_حرم
#محسن_حججی
بهش گفتم : از این #سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه میزنی ، برام بگو .
راستش آن اوایل تا میدیدمش ، مدام به #رهبر ، بد و بیراه میگفتم .
او هم سرش را میانداخت پایین و لام تا کام حرفی نمیزد .
آن روز گفت : گفتنی نیست ، باید #راهش رو بری تا #بشناسیش !
چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد : اونوقت #محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی #آقا .
بعد از #شهادتش ، خواهرم زنگ زد گفت : داریم میریم دیدار #رهبری ، گفتیم تو هم بیای .
پیش خودم گفتم : حتماً باید از پشت میله ها ببینمش .
باورم نمی شد #نمازم رو پشت سر #رهبر بخوانم ، نه از پشت میله ها ، به فاصله یک و نیم متری .
#عزت از این بالاتر که #دست مجروح #رهبر را بگیری و ببوسی و #دستت را در #دست سالمش فشار بدهد و بفرمایند :
#عاقبت_بخیر بشی !
همانجا به #محسن گفتم : تو #قول دادی و به #قولت عمل کردی ، منم #عوض شدم ؛ ولی هوام رو داشته باش #عوضی نشم .
📚 برگرفته از کتاب #سربلند
روایت هایی از زندگی
#شهید_محسن_حججی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
سلامتی نائب بر حق
#امام_زمان_عج
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم