#حرکت_اسرا_سمت_شام
#حرکت_اسرا_سمت_شام
ما،می رَویم به شامِ غمها
در تو شد بر ما سِتَم ها
هلهله در مَلَأِ عام
آتش و خاکستر از بام
ما و شَکیبایی،دشمن و رُسوایی
نبود امّااین،رَسم پذیرایی?
کوفه خداحافظ…
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#اربعـین
#اربعـین?
بعد از این سینہ زنےھا
دل من بےتاب است[?]
عکس گنبد وسط صحن
دو چشمم قاب است?
اے خوش آن کس کہ
جواز سفرش امضاء شد?
اربعیــــن پاے پیـــاده
حــرم اربـــاب است?
#سوخت_بندبندوجودم_ازدورے
آفتاب خوبان
از کسانی که استاد(آیت الله کشمیری) او را درک کرده، سیّد افضل حسین هندی بود که از هند برای زیارت امیرالمؤمنین علیهالسلام به نجف میآمد. فرمود:
او گاهی منبر میرفت و بسیار آدم قوی و همانند آهن استوار و عقایدش محکم بود و خودم چیزها از او دیدم.
ذکر او روزی دوازده هزار مرتبه «بسمالله الرحمن الرحیم» بود.
اگر کسی از او ذکری میخواست میفرمود: با بودن آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام چه طور به من مراجعه میکنید؟!
او باطن شناس بود و وقتی دو نفر عکس به او میدادند میفرمود: این یکی اهل نجات و دیگری اهل آتش است و شکّی هم در تشخیص نداشت».
?آفتاب خوبان
نهجالبلاغه
امیرالمؤمنین علیهالسلام در کوفه بالای منبر خطبه میخواند، در ضمن بیاناتش سخنی فرمود که اشعث بن قیس بر آن جناب اعتراض کرد؛ امام در سخنان خویش، امر حکمین را در جنگ با معاویه بیان میکرد که مردی گفت: ما را از قبول حکمین، نهی فرمودی و بعد به خاطر فشار اجازه دادی، نمیدانیم کدام یک بهتر بود؟ امام دست به روی دست زد و فرمود: این حیرت و سرگردانی، جزای شماست که در کار خویش احتیاط را از دست دادید و مرا به قبول آنچه حکمین بگویند وادار ساختید. اشعث بن قیس مقصود حضرت را نفهمید و گفت: این سخن بر ضرر و زیان شما تمام شد و سودی نداشت.
امام نگاه تندی به او کرد و فرمود: «چه چیز تو را دانا گردانید، چه بر ضرر و چه بر نفع من است؟! لعنت خدا و لعنت و نفرین لعنت کنندگان بر تو باد، ای جولا پسر جولا و ای منافق پسر کافر! سوگند به خدا در کفر یکمرتبه اسیر شدی و در اسلام بار دیگر؛ دارایی و حسب و بزرگی، تو را از یکی از این دو اسیری نجات نداد، مردی که قوم خود را به شمشیر راهنما باشد و ایشان را به مرگ سوق دهد سزاوار است نزدیکانش دشمنش بدارند و بیگانگان امینش ندانند.»
توضیح کلام امام اینکه: اشعث مردی دو رو و منافق بود، او و پدرش برد یمانی میبافتند و از اکابر «کنده» به شمار میرفت و همیشه در راه رفتن از روی تکبر، دوشش را میجنبانید؛ او در زمان کفر، وقتی پدرش را کشتند به خونخواهی پدر، لشکری آراست و به جنگ شد و مغلوب گشت و اسیر شد، با دادن سه هزار شتر خود را از اسیری نجات داد، بعد از آن با هفتاد مرد از «کنده» خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله رسید و مسلمان شد؛ بعد از وفات پیامبر صلیالله علیه و آله مرتد شد و در منطقه مسکونیاش «حضر موت» اهل آنجا را از دادن زکات منع میکرد.
ابابکر، خلیفهٔ اول، زیاد بن لُبید را بهطرف جنگ با او و قومش فرستاد؛ زیاد، اشعث و قومش را در قلعهای محصور کرد، اشعث برای خود و ده نفر امان خواست، زیاد به درون قلعه رفت و همه را غیر اشعث و ده نفر کشت، وقتی به او اعتراض کردند، زیاد گفت: اشعث برای ده نفر فقط امان خواست نه برای همه؛
بالاخره او را به ده نفر اسیر به نزد خلیفه آوردند خلیفه او را عفو کرد و خواهر خود «ام فروه» را به او تزویج کرد و از این ازدواج محمد اشعث به دنیا آمد که در خون سیدالشّهداء در کربلاء شریک بود.
?نهجالبلاغه فیض ص ۷۷و۷۸خطبهٔ۱۹
#سوره_و_آیه_نور
#سوره_و_آیه_نور
مرحوم آیتالله کشمیری رحمة الله علیه میفرمود:
«مدّت طولانی برای تقرّب به محضر حضرت بقیةالله، روزی یک مرتبه سوره نور خوانده شود».
✍️حجةالاسلام شیخ جعفر ناصری، به نقل از مجله خلق
حضرت استاد برای اینکه شخص صاحب استخاره شود،
آیه ۳۵ سوره نور (الله نور السّموات و الارض … شیء علیم) را به عدد ۱۰۱۴ یا ۱۱۱۴ در شبهای جمعه تجویز میفرمود.
?مژده دلدار:سیدعلی اکبرصداقت
#حديث ٩٦٢
?#حديث ٩٦٢
امام حسين عليه السّلام فرمودند:
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر:
به دیندار، یا صاحب مروّت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.
?لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب.
تحف العقول، ص ٢٥١