ابو بصیر از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمودند:
🔴 سبحان الله وقتی یکبار صلوات فرستادن بر پیامبر خدا اینچنین جایگاه و قدر و منزلتی به ما میدهد اگر کسی مداومت بر صلوات داشته باشد چه میشود؟
🔹 عنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ:
🔸 إذَا ذُکِرَ النَّبِیُّ ص فَأَکْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ ص صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِی أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ لَمْ یَبْقَ شَیْ ءٌ مِمَّا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا صَلَّی عَلَی الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِکَتِهِ.
🔹 فمَنْ لَمْ یَرْغَبْ فِی هَذَا فَهُوَ جَاهِلٌ مَغْرُورٌ قَدْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ.
🔸 ابو بصیر از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمودند:
🔹 هرگاه پیامبر به هر نحوی در بین شما یاد شد زیاد بر او صلوات بفرستید چراکه هر بندهای که یکبار بر پیامبر ص صلوات بفرستد خود خداوند متعال در بین هزار صف از ملائکه هزار صلوات بر این شخص صلوات فرستنده میفرستد و چون خود خدای متعال و ملائکه او بر این بندهاش صلوات فرستادهاند هیچ مخلوقی از مخلوقاتِ خدا باقی نمیماند الا اینکه بر این بنده خدا صلوات میفرستد
🔸 حال که چنین است اگر با توجه به این مسأله باز هم کسی رغبت و میل به صلوات فرستادن و رسیدن به این جایگاه نداشته باشد تنها دلیل آن جاهل بودن و مغرور بودن این شخص میباشد. این شخص همان کسی است که هم خدا و هم پیامبر و هم اهل بیت پیامبر از او تبری جسته و بیزار میباشند
📚 (اصول الکافی، ج2، ص491)
#خاطرات_شهید
#خاطرات_شهید
●بچه اولمون قزوين به دنيا اومد. ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين، تا پدر، مادرم مواظبم باشن. در مورد اسم بچه قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم. عباس دلش میخواست بچه اولش دختر باشه.
●ميگفت: “دختر دولت و رحمت واسه خونه آدم مياره…” قبل به دنیا اومدن بچه، بهم گفته بود: “دنبال يه اسم واسه بچه مون گرد که مذهبي باشه و تک از کتابی که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم: سلما
●تو کتاب نوشته بود، سلما اسم قاتل يزيد بوده. دختری زيبا که يزيد (لعنة الله عليه) عاشقش ميشه. اونم زهر ميريزه تو جامش.
●بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم. دليلشم براش گفتم. خوشش اومد. گفت: “پس اسم دخترمون ميشه، سلما گفتم: اگه پسر بود…؟
●گفت: نه ، دختره. گفتم: حالا اگه پسر بوووود؟؟؟ گفت: حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم حسین. بچه که دنيا اومد. دزفول بود.
●بابام تلفنی خبرش کرد. اولش نگفته بود که بچه دختره ، گمون میکرد ناراحت میشه. وقته بهش گفت، همونجا پای تلفن سجده شکر کرده بود. واسه ديدن من و بچه اومد قزوين.
●از خوشحالی اينکه بچه دار شده بود. از همون دم در بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول داده بود. يه سبد بزرگ گلايل و يه گردنبند قيمتی هم واسم خریده بود. دخترم سلما دختر زيبايی بود. پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت. عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت:
“لطفاً مرا نبوسيد…"خودشم اونقده ديوونش بود که دلش نميومد بوسش کنه.
✍️به روایت همسربزرگوار شهید
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی🕊
#خاطرات_شهید
#خاطرات_شهید
●بچه اولمون قزوين به دنيا اومد. ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين، تا پدر، مادرم مواظبم باشن. در مورد اسم بچه قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم. عباس دلش میخواست بچه اولش دختر باشه.
●ميگفت: “دختر دولت و رحمت واسه خونه آدم مياره…” قبل به دنیا اومدن بچه، بهم گفته بود: “دنبال يه اسم واسه بچه مون گرد که مذهبي باشه و تک از کتابی که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم: سلما
●تو کتاب نوشته بود، سلما اسم قاتل يزيد بوده. دختری زيبا که يزيد (لعنة الله عليه) عاشقش ميشه. اونم زهر ميريزه تو جامش.
●بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم. دليلشم براش گفتم. خوشش اومد. گفت: “پس اسم دخترمون ميشه، سلما گفتم: اگه پسر بود…؟
●گفت: نه ، دختره. گفتم: حالا اگه پسر بوووود؟؟؟ گفت: حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم حسین. بچه که دنيا اومد. دزفول بود.
●بابام تلفنی خبرش کرد. اولش نگفته بود که بچه دختره ، گمون میکرد ناراحت میشه. وقته بهش گفت، همونجا پای تلفن سجده شکر کرده بود. واسه ديدن من و بچه اومد قزوين.
●از خوشحالی اينکه بچه دار شده بود. از همون دم در بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول داده بود. يه سبد بزرگ گلايل و يه گردنبند قيمتی هم واسم خریده بود. دخترم سلما دختر زيبايی بود. پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت. عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت:
“لطفاً مرا نبوسيد…"خودشم اونقده ديوونش بود که دلش نميومد بوسش کنه.
✍️به روایت همسربزرگوار شهید
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی🕊
#یادشهداباصلوات #شبتون_شهدایی
پیچید عطر یاس بین هر چفیه
هر کس پیِ سبقت گرفتن از بقیه
آنقدر صورت ها و پهلو غرقِ خون شد
تاگشت نام فاو شهر #فاطمیه(س)
شهر #فاو عراق بعد از #عملیات_والفجر۸
#یادشهداباصلوات
#شبتون_شهدایی🌷
عنایت حضرت زهرا (سلام الله) به آزادگان
🌷عنایت حضرت زهرا (سلام الله) به آزادگان
✍️در بین اسرا، “سید محمد” نامی بود اهل مشهد. ایشان خیلی به امام خمینی (ره) ارادت داشت و به هیچ وجه کوتاه نمی آمد. عراقی او را به اتاق مرگ بردند و بعد از شکنجه های زیاد، در زندان انفرادی قرارش دادند؛ بدون اینکه آب و غذایش بدهند.
سه روز بعد که در اتاق را باز کردند سید محمد خندان و شادمان از اتاق بیرون آمد و با خوشحالی گفت: «در این سه روز مادرم زهرا برایم آب و غذا می آورد و هم اکنون از دست مبارک ایشان آب نوشیدم».
عراقی ها بعد از شنیدن این مطلب خیلی عصبانی شدند. سید محمد را دوباره به اتاق مرگ بردند و آن قدر شکنجه اش کردند تا به شهادت رسید.
راوی: منصور محی الدینی
📚کتاب سلاح های بی فشنگ؛ خاطرات آزادگان ۱؛ نوشته عباس میرزایی. ناشر: اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمان. چاپ اول: زمستان ۱۳۸۸٫ صفحه ۴۰٫
*این خاطره برای شهید سید محمد حسین جعفری است؛ اما متأسفانه در منابع مشخصاتی از این شهید پیدا نشد. فلذا خاطره در دسته شهدای گمنام موضوع بندی شد.
#شهید_ابومهدی_المهندس
میگفت:
به جای اینکه عکس خودتونو بذارید پروفایل تا بقیه با دیدنش به گناه بیفتن،
یه تلنگر قشنگ بذارید که با دیدنش به خودشون بیان…
#شهید_ابومهدی_المهندس