چهار مولفه قدرت و جایگاه ایران عزیز
✅چهار مولفه قدرت و جایگاه ایران عزیز
? لطفا با حوصله بخوانید?
1⃣?قدرت و اقتدار در نظامهای سنتی (دیکتاتوری، امپراتوری و پادشاهی) خلاصه می شد در «قدرت نظامی»، 2⃣?اما با آمدن نظام دمکراسی و مردمسالار، اقتدار و قدرت دیگری نیز به لیست قدرتها افزوده شده است و آن قدرت مردمی یا «اقتدار سیاسی» است. (حالا بماند که در نظام های سیاسیِ امروز، مردمسالاری و دمکراسی، یک شعار و یا خوش بینانهترین حالت، در حد «تمرکز قدرت در احزاب به نام مردم» و «مهندسی شدنِ انتخاب مردم» تنزل پیدا کرده است.)
3⃣?جهان معاصر به این نتیجه رسیده که اقتدار واقعی را باید در عرصهای غیر از دو عرصه نظامی و سیاسی جستجو کند و آن «اقتدار اقتصادی»است. عربستان، چین و ژاپن دارای این قدرت هستند.
4⃣?برخی دیگر از کشورها به این نتیجه رسیدند که بالاتر از اقتدار اقتصادی، «اقتدار علمی» است و مسیر خودشان را به این سمت تغییر دادند. مثل کشور آلمان.
موافقان و مخالفان ایران متفقالقولند که ایران، قاطعا واجد اقتدار نظامی و فاقد اقتدار اقتصادی است. اما درباره اقتدار سیاسی، بجز دو دسته (اصلاح طلبان افراطی داخلی و سلطنت طلبان خارجی) سایرین معتقدند ایران قطعا دارای اقتدار سیاسی و مردمی نیز هست.
5⃣?ایران، یک پرچم و اقتدار دیگری را در جهان رونمایی کرد و آن اینکه اساسی ترین اقتدارها، «اقتدار فرهنگی» است. اقتدار فرهنگی در دو کلمه یعنی خودباوری و خداباوری. خودباوری یعنی یک فرد، خانواده، جامعه، ملت، نظام و تمدن به این باور برسد که می تواند روی پای خودتش بایستد. خداباوری اما مقصود این است که قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و… سرجایش محفوظ اما «یَدُاللهِ فَوقَ اَیدِیهِم! قدرت خدا بالاترین قدرتهاست. ابرقدرت حقیقی خداست. امام خمینی (ره) این را باور کرده بود و آن را به برخی ملتها و امتها نیز باوراند. قدرت فرهنگی یعنی عاشورا و پیادهروی اربعین یعنی اعتکاف و لیالی قدر؛ فاطمیه و مهدویت، امامزادهها، و عارفان و دهها ظرفیت معنوی و فرهنگی کشور.
??درباره اقتدار ایمانی و فرهنگی، دو جریان در کشور ما موضعگیری دارند:
1⃣ جریان مذهبیهای متعصب و متحجر که با علَم کردن اقتدار ایمانی و فرهنگی، به دنبال حذف سایر اقتدارها (اقتصادی، سیاسی، نظامی…) هستند. افراد اشعریمسلکی که فهم ساده و بسیطی از اقتدار دارند و میگویند فقط باید به خدا و اهل بیت تکیه کرد! همانها که بنا دارند کشور را با صلوات و استخاره اداره کنند.
2⃣ سکولارهای لیبرال که بر عکس گروه قبلیاند یعنی با نادیده گرفتن اقتدار ایمانی و فرهنگی، به دنبال ارتباطگیری با ابرقدرتها هستند! دم کدخدا را دیدن، مولفهی اصلیِ این پدیدههاست.
تعبیری از امام راحل هست که برگرفته از روایت نبوی و علوی است: دو دسته کمرم را شکستند: جاهلان مُتَنسِّک (متحجر) و عالمان مُتَهتِّک (سکولار).
بنابراین مردم و جوانان هرگز منتظر بیدار شدن این دو دسته نباشند و پیرو خطی باشند که انقلاب ایجاد کرد و آن خط عبارتست:
?«پیگیریِ همزمان اقتدار اقتصادی، علمی، سیاسی و نظامی در کنار و بلکه در راس اقتدار فرهنگی و ایمانی.»? و این خط، حرف نویِ انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی است: اقتدار یک هرم است که راس آن هرم قدرت الهی است، سپس قدرت مردمی و آنگاه سایر قدرتها. این موضوع در بیانیه گام دوم انقلاب آمده.
??متولی اصلی هر یک از اقتدارهای مذکور روشنه: اقتدار نظامی، با نیروهای مسلح و وزارت دفاع؛ اقتدار علمی با وزارت علوم، موسسات آموزش عالی و آموزش پرورش. متولی اقتدار سیاسی و اقتصادی دولتها هستند.
دولتهای جمهوری اسلامی هر کدام بنای توسعه یک چیز را داشتند اما اینکه چقدر موفق بودند به نظر میرسد سازوکارها و “روش"هایی که دُول ایران برای توسعه اتخاذ کردند نادرست بود و گرنه توان و بنای آنها صحیح بود.
دولت اصلاحات بنای توسعه سیاسی داشت اما خطای او یا به تعبیر دقیق بنایِ “تیم” او این بود که از طریق ۱. براندازی، ۲. تخفیف جایگاه رهبری، ۳. تضعیف ارزشهای دینی دنبال میکرد.
دولت تدبیر، توسعه اقتصادیِ زیرساختی را تعقیب میکرد ولی صرفا از طریق دیپلماسی و یک تیم قوی و امین. خطای او و تیمش این بود که فقط قوت تیم خودش را دید و قوت یا به تعبیر دقیقتر به مکّاری طرف مقابل، اعتماد کامل کرد و راهبرد فعالسازی ظرفیت بیرونی (برجام) را بدون توجه به ظرفیت داخلی کشور دنبال کرد.
دولت اصولگراها، توسعه فرهنگی را پیش کشید بدون تعمیق و تبیین فرهنگ بلکه با تحمیل فرهنگ (گشت ارشاد) این در حالیست که
?متولی اصلی اقتدار فرهنگی به ترتیب اثربخشی عبارتست از خانواده، حوزویان، فرهنگیان، و 26 نهاد فرهنگی فعال کشور. کاش، کاش و کاش، نهادهای فرهنگی کشور، با این نگاه برای تحول و تحقق اقتدار فرهنگی و ایمانی کشور، همگرایی و همکاری میداشتند تا اقتدارِ بالقوهی فرهنگیِ ما به فعلیت میرسید.
روابط عمومی توحیدی
✅روابط عمومی توحیدی
اگر میخواهید بدون هزینه، روابط عمومی و اجتماعیتان با دیگران (خانواده و جامعه) را متحول کنید، در مواجهه با دیگران سخن درست آنها را تحسین کنید، و لابلای تحسینتان ترجیحا نام خدا در کلام تان باشد چون او محبوب است و محبت را از مسیر کلمات و حرکات شما به دل مخاطب اشراب میکند.
پس با اشتیاق به چهره فرد مقابلتان نگاه کنید و بگویید:
?خدا رو شکر، خدا رو شکر، الحمدلله، خیلی عالی، چه جالب، خدایی روحیهات خوبه، خدایی نگاه قشنگیه، خیلی زیباست…
تغییر توحیدی و معنوی را در زندگیتان تجربه کنید.
خدا کافی است!
✅خدا کافی است!
?
??
خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد. پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد.
سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد .
سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند .
سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود.
اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند .
فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم.
خدایا فقط تو ما را کفایت است…
اَولَم یَکفِ بِکاف عَبدَهُ؟!
آیا خدای برای بندهی مومنش کافی نیست؟!?
دیده شدن!
✳️دیده شدن!
یک نویسنده میخواهد کتابش خوانده شود، یک هنرمند هم میخواهد صدایش شنیده شود، یک بازیکن فوتبال و بازیگر سینما میخواهد کارش دیده شود. یک دختر و پسر جوان میخواهد کمال و جمالش دیده شود.
? دیده شدن و شنیده شدن خوب است اما دقت کنیم آنکه باید ببیند خداست! و هر نگاهی ارزش خریدن ندارد! شنیده شدن و دیده شدن با چه هزینهای؟! اونیکه باید ببینه میبینه: اَلَم یَعلَم بان الله یری؟!
نورانیت و کدورت دل
✳️نورانیت و کدورت دل
مشاجرهها و نزاع ها، نور باطن را خاموش میکند. بسیاری از بیحالی ها و عدم نشاطها به جهت مشاجرات و درگیریهای لفظی است. کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد! روزی چند تا پرخاش باشد، برکات را از منزل می برد. حتی اگر حق هم با تو بود در امور جزئی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت می آورد.
علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد:
در موضوعی که گمان می کردم حق با من است، داشتم با همسرم مشاجره می کردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند! بسیار کریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت: ای کثیف! ساکت شو! همین که متنبه شدم فوراً عذرخواهی کردم! استاد: فاطمینیا
داستان معنوی
✅داستان معنوی
?یکی از روزهای گرم تابستان بود؛ برای نماز ظهر به سمت مسجد فاطمیه قم حرکت کردم. لکن به جهت پرسشی که داشتم، کنار درب خانهشان رفتم تا در مسیر مسجد بپرسم.
?آقا از خانه در آمدند و طبق معمول، ذکری بر لب مبارکشان بود. مدام خواستم سؤالم را بپرسم، ولی دیدم که مشغول ذکرند.
کمکم به مسجد نزدیک میشدیم، دل به دریا زدم و وسط ذکرشان سوالم را پرسیدم.
آیتالله بهجت ابتدا در همان وسط کوچه ایستادند؛ سپس با تعجب به من خیره شدند و در حالیکه انگشت اشاره خودشان را به سمت آسمان بلند کردند فرمودند:
«وقتی کسی با یک بزرگتر حرف میزند نباید وسط حرفش بپرید!»
?و این فرمایش آیتالله بهجت، مهمتر و مؤثرتر از پرسش و پاسخ پرسشی بود که به دنبالش بودم…
ما تا بحال خدا را کَس حساب نمیکردیم ولی عارف اول خدا را حساب میکند بعد بقیه را. اولیای خدا خودش را وسط پیادهروی در کوچه، خودش را در محضر خدا میدید، ولی ما در نمازمان چنین حالتی نداریم.
#داستانهای_معنوی
╭┅────────┅╮