ولادت #باب_الحوائج #امام_کاظم #صلوات الله علیه
?ای آن که مَلک بوده به درگاه تو دائم
#جبریل شده بر حرم و کوی تو خادم
?در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم
عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم?
? ولادت #باب_الحوائج #امام_کاظم #صلوات الله علیه
فروتنی
فروتنی
امام کاظم علیه السلام به مردی سیاه پوست و زشت رو رسید. بر او سلام کرد و نزدش فرود آمد و مدتی با وی گفت وگو کرد. سپس فرمود که اگر حاجتی برای وی پیش بیاید آن را برآورده می کند. در این هنگام شخصی گفت: سرورم
شما با منزلتی که دارید نزد این مرد می آیید و از نیازهایش سؤال می کنید؛ در حالی که او به شما محتاج تر است؟ امام فرمود: او بنده ای از بندگان خداست که بنابر حکم قرآن، برادر ماست و در زمین حرکت می کند. با او از یک پدر هستیم. شاید روزگار ما را نیازمند او کند و پس از آنکه بر او بالیدیم، ما را در برابر خود متواضع ببیند.
?پایگاه اطلاع رسانی حوزه
فروتنی
فروتنی
امام کاظم علیه السلام به مردی سیاه پوست و زشت رو رسید. بر او سلام کرد و نزدش فرود آمد و مدتی با وی گفت وگو کرد. سپس فرمود که اگر حاجتی برای وی پیش بیاید آن را برآورده می کند. در این هنگام شخصی گفت: سرورم
شما با منزلتی که دارید نزد این مرد می آیید و از نیازهایش سؤال می کنید؛ در حالی که او به شما محتاج تر است؟ امام فرمود: او بنده ای از بندگان خداست که بنابر حکم قرآن، برادر ماست و در زمین حرکت می کند. با او از یک پدر هستیم. شاید روزگار ما را نیازمند او کند و پس از آنکه بر او بالیدیم، ما را در برابر خود متواضع ببیند.
?پایگاه اطلاع رسانی حوزه
عطا و دعای امام کاظم
عطا و دعای امام کاظم
✔️✔️ محمد بن مغیث از کشاورزان مدینه بود. وی نقل می کند: یک سال محصولات زیادی در زمین کشاوری خود کاشتم. آن سال زراعت خوب بود؛ اما هنگام فرا رسیدن محصول، ملخ های بسیار آمدند و تمام زراعت مرا خوردند. در مجموع 120 دینار خسارت دیدم. پس از این حادثه در جایی نشسته بودم ناگهان امام کاظم علیه السلام را دیدم که نزدیک آمدند و پس از سلام از من پرسیدند: از زراعت چه خبر؟ گفتم تمام زراعتم درو شده و ملخ ها ریختند و همه را نابود کردند. امام فرمود: چقدر خسارت دیده ای؟ عرض کردم یک صد و بیست دینار خسارت دیده ام. اما به غلامش فرمود: یکصد و پنجاه دینار همراه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده. آن گاه به من فرمود: سی دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو داده ام. عرض کردم مبارک باشد. سپس به امام گفتم به داخل زمین تشریف بیاورید و برای بنده دعایی بفرمایید. امام وارد زمین شدند و در حق من دعا کردند. به برکت دعای امام، آن دو شتر بر اثر زاد و ولد زیاد شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگی ام پربرکت شد.?
?پایگاه اطلاع رسانی حوزه
عطا و دعای امام کاظم
عطا و دعای امام کاظم
✔️✔️ محمد بن مغیث از کشاورزان مدینه بود. وی نقل می کند: یک سال محصولات زیادی در زمین کشاوری خود کاشتم. آن سال زراعت خوب بود؛ اما هنگام فرا رسیدن محصول، ملخ های بسیار آمدند و تمام زراعت مرا خوردند. در مجموع 120 دینار خسارت دیدم. پس از این حادثه در جایی نشسته بودم ناگهان امام کاظم علیه السلام را دیدم که نزدیک آمدند و پس از سلام از من پرسیدند: از زراعت چه خبر؟ گفتم تمام زراعتم درو شده و ملخ ها ریختند و همه را نابود کردند. امام فرمود: چقدر خسارت دیده ای؟ عرض کردم یک صد و بیست دینار خسارت دیده ام. اما به غلامش فرمود: یکصد و پنجاه دینار همراه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده. آن گاه به من فرمود: سی دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو داده ام. عرض کردم مبارک باشد. سپس به امام گفتم به داخل زمین تشریف بیاورید و برای بنده دعایی بفرمایید. امام وارد زمین شدند و در حق من دعا کردند. به برکت دعای امام، آن دو شتر بر اثر زاد و ولد زیاد شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگی ام پربرکت شد.?
?پایگاه اطلاع رسانی حوزه
عطا و دعای امام کاظم
عطا و دعای امام کاظم
✔️✔️ محمد بن مغیث از کشاورزان مدینه بود. وی نقل می کند: یک سال محصولات زیادی در زمین کشاوری خود کاشتم. آن سال زراعت خوب بود؛ اما هنگام فرا رسیدن محصول، ملخ های بسیار آمدند و تمام زراعت مرا خوردند. در مجموع 120 دینار خسارت دیدم. پس از این حادثه در جایی نشسته بودم ناگهان امام کاظم علیه السلام را دیدم که نزدیک آمدند و پس از سلام از من پرسیدند: از زراعت چه خبر؟ گفتم تمام زراعتم درو شده و ملخ ها ریختند و همه را نابود کردند. امام فرمود: چقدر خسارت دیده ای؟ عرض کردم یک صد و بیست دینار خسارت دیده ام. اما به غلامش فرمود: یکصد و پنجاه دینار همراه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده. آن گاه به من فرمود: سی دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو داده ام. عرض کردم مبارک باشد. سپس به امام گفتم به داخل زمین تشریف بیاورید و برای بنده دعایی بفرمایید. امام وارد زمین شدند و در حق من دعا کردند. به برکت دعای امام، آن دو شتر بر اثر زاد و ولد زیاد شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگی ام پربرکت شد.?
?پایگاه اطلاع رسانی حوزه