عیـد غـدیر مبـارک
به جز از علی نباشـد?
به جهان گره گشايی
طلب مـدد از او کن
چو رسـد غم و بلايی
چو به کار خويش مانی
در رحمت علی زن
به جز او به زخم دلها
ننهد کسی دوايی?
عیـد غـدیر مبـارک
#علی را وصف در باور نیاید زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
#علی را وصف در باور نیاید
زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
?
علی تر کیبی از زیباترین هاست
علی تلفیقی از شیواترین هاست
?
علی (راز شگفت) روز آغاز
علی یعنی سبکبالی و پرواز
?
زبان عشق را گویاترین بود
طریق درد را پویاترین بود
?
دل دریایی اش دریای خون بود
ضمیرش چون شهادت لاله گون بود
?
صداقت از وجودش رشک می برد
اصالت از حضورش غبطه می خورد
?
صلابت ذره ای از همتش بود
شجاعت در کمند هیبتش بود
?
فصاحت در زبانش موج می زد
کلامش تکیه را بر اوج می زد
?
غبار عشق خاک کوی او بود
عبیر و مشک مست از بوی او بود
?
علی با درد غربت آشنا بود
علی تنها ترین مرد خدا بود
?
علی در آستین دست خدا داشت
قدم در آستان کبریا داشت
?
نوای عشق از نای علی بود
اذان سرخ، آوای علی بود
?
شهادت از وجودش آبرو یافت
شهادت هر چه را دارد از او یافت
?
علی سوز و گدازی جاودانه است
علی راز و نیازی عاشقانه است
?
طپش در سینه اش حرفی دگر داشت
حدیث خوردن خون و جگر داشت
?
شگفتا عشق از او وام گیرد
محبت آید و الهام گیرد
?
توان در پیش پایش ناتوان است
فصاحت در حضورش بی زبان است
?
خطر می لرزد از تکرار نامش
سفر گم میشود در نیم گامش
?
یورش از ذوالفقارش بیم دارد
تهاجم صحبت از تسلیم دارد
?
کفش خونین ترین گل پینه را داشت
ضمیرش صافی آئینه را داشت
?
من اورا دیده ام در بیکرانها
فراتر از تمام کهکشان ها
?
من او را دیده ام آن سوی بودن
فراتر ز لحظه ناب سرودن
?
من او را دیده ام در فصل مهتاب
درون خانه مهتابی آب
?
علی را از گِلِ (لا) آفریدن
برای عشقِ، مولا آفریدن
?
سخن هر چند گویم #ناتمام است
سخن در حد او سودای خام است
?
زدریا قطره آوردن هنر نیست
زبانم را توانی بیشتر نیست
?
ولی تا با سخن گردد دلم جُفت
بگیرم آنچه آن فرزانه می گفت
?
#علی را قدر #پیغمبر شناسد
که هر کس #خویش را بهتر شناسد
?
1387/9/26
#علی را وصف در باور نیاید زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
#علی را وصف در باور نیاید
زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
?
علی تر کیبی از زیباترین هاست
علی تلفیقی از شیواترین هاست
?
علی (راز شگفت) روز آغاز
علی یعنی سبکبالی و پرواز
?
زبان عشق را گویاترین بود
طریق درد را پویاترین بود
?
دل دریایی اش دریای خون بود
ضمیرش چون شهادت لاله گون بود
?
صداقت از وجودش رشک می برد
اصالت از حضورش غبطه می خورد
?
صلابت ذره ای از همتش بود
شجاعت در کمند هیبتش بود
?
فصاحت در زبانش موج می زد
کلامش تکیه را بر اوج می زد
?
غبار عشق خاک کوی او بود
عبیر و مشک مست از بوی او بود
?
علی با درد غربت آشنا بود
علی تنها ترین مرد خدا بود
?
علی در آستین دست خدا داشت
قدم در آستان کبریا داشت
?
نوای عشق از نای علی بود
اذان سرخ، آوای علی بود
?
شهادت از وجودش آبرو یافت
شهادت هر چه را دارد از او یافت
?
علی سوز و گدازی جاودانه است
علی راز و نیازی عاشقانه است
?
طپش در سینه اش حرفی دگر داشت
حدیث خوردن خون و جگر داشت
?
شگفتا عشق از او وام گیرد
محبت آید و الهام گیرد
?
توان در پیش پایش ناتوان است
فصاحت در حضورش بی زبان است
?
خطر می لرزد از تکرار نامش
سفر گم میشود در نیم گامش
?
یورش از ذوالفقارش بیم دارد
تهاجم صحبت از تسلیم دارد
?
کفش خونین ترین گل پینه را داشت
ضمیرش صافی آئینه را داشت
?
من اورا دیده ام در بیکرانها
فراتر از تمام کهکشان ها
?
من او را دیده ام آن سوی بودن
فراتر ز لحظه ناب سرودن
?
من او را دیده ام در فصل مهتاب
درون خانه مهتابی آب
?
علی را از گِلِ (لا) آفریدن
برای عشقِ، مولا آفریدن
?
سخن هر چند گویم #ناتمام است
سخن در حد او سودای خام است
?
زدریا قطره آوردن هنر نیست
زبانم را توانی بیشتر نیست
?
ولی تا با سخن گردد دلم جُفت
بگیرم آنچه آن فرزانه می گفت
?
#علی را قدر #پیغمبر شناسد
که هر کس #خویش را بهتر شناسد
?
1387/9/26
#علی را وصف در باور نیاید زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
#علی را وصف در باور نیاید
زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
?
علی تر کیبی از زیباترین هاست
علی تلفیقی از شیواترین هاست
?
علی (راز شگفت) روز آغاز
علی یعنی سبکبالی و پرواز
?
زبان عشق را گویاترین بود
طریق درد را پویاترین بود
?
دل دریایی اش دریای خون بود
ضمیرش چون شهادت لاله گون بود
?
صداقت از وجودش رشک می برد
اصالت از حضورش غبطه می خورد
?
صلابت ذره ای از همتش بود
شجاعت در کمند هیبتش بود
?
فصاحت در زبانش موج می زد
کلامش تکیه را بر اوج می زد
?
غبار عشق خاک کوی او بود
عبیر و مشک مست از بوی او بود
?
علی با درد غربت آشنا بود
علی تنها ترین مرد خدا بود
?
علی در آستین دست خدا داشت
قدم در آستان کبریا داشت
?
نوای عشق از نای علی بود
اذان سرخ، آوای علی بود
?
شهادت از وجودش آبرو یافت
شهادت هر چه را دارد از او یافت
?
علی سوز و گدازی جاودانه است
علی راز و نیازی عاشقانه است
?
طپش در سینه اش حرفی دگر داشت
حدیث خوردن خون و جگر داشت
?
شگفتا عشق از او وام گیرد
محبت آید و الهام گیرد
?
توان در پیش پایش ناتوان است
فصاحت در حضورش بی زبان است
?
خطر می لرزد از تکرار نامش
سفر گم میشود در نیم گامش
?
یورش از ذوالفقارش بیم دارد
تهاجم صحبت از تسلیم دارد
?
کفش خونین ترین گل پینه را داشت
ضمیرش صافی آئینه را داشت
?
من اورا دیده ام در بیکرانها
فراتر از تمام کهکشان ها
?
من او را دیده ام آن سوی بودن
فراتر ز لحظه ناب سرودن
?
من او را دیده ام در فصل مهتاب
درون خانه مهتابی آب
?
علی را از گِلِ (لا) آفریدن
برای عشقِ، مولا آفریدن
?
سخن هر چند گویم #ناتمام است
سخن در حد او سودای خام است
?
زدریا قطره آوردن هنر نیست
زبانم را توانی بیشتر نیست
?
ولی تا با سخن گردد دلم جُفت
بگیرم آنچه آن فرزانه می گفت
?
#علی را قدر #پیغمبر شناسد
که هر کس #خویش را بهتر شناسد
?
1387/9/26
#علی را وصف در باور نیاید زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
#علی را وصف در باور نیاید
زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
?
علی تر کیبی از زیباترین هاست
علی تلفیقی از شیواترین هاست
?
علی (راز شگفت) روز آغاز
علی یعنی سبکبالی و پرواز
?
زبان عشق را گویاترین بود
طریق درد را پویاترین بود
?
دل دریایی اش دریای خون بود
ضمیرش چون شهادت لاله گون بود
?
صداقت از وجودش رشک می برد
اصالت از حضورش غبطه می خورد
?
صلابت ذره ای از همتش بود
شجاعت در کمند هیبتش بود
?
فصاحت در زبانش موج می زد
کلامش تکیه را بر اوج می زد
?
غبار عشق خاک کوی او بود
عبیر و مشک مست از بوی او بود
?
علی با درد غربت آشنا بود
علی تنها ترین مرد خدا بود
?
علی در آستین دست خدا داشت
قدم در آستان کبریا داشت
?
نوای عشق از نای علی بود
اذان سرخ، آوای علی بود
?
شهادت از وجودش آبرو یافت
شهادت هر چه را دارد از او یافت
?
علی سوز و گدازی جاودانه است
علی راز و نیازی عاشقانه است
?
طپش در سینه اش حرفی دگر داشت
حدیث خوردن خون و جگر داشت
?
شگفتا عشق از او وام گیرد
محبت آید و الهام گیرد
?
توان در پیش پایش ناتوان است
فصاحت در حضورش بی زبان است
?
خطر می لرزد از تکرار نامش
سفر گم میشود در نیم گامش
?
یورش از ذوالفقارش بیم دارد
تهاجم صحبت از تسلیم دارد
?
کفش خونین ترین گل پینه را داشت
ضمیرش صافی آئینه را داشت
?
من اورا دیده ام در بیکرانها
فراتر از تمام کهکشان ها
?
من او را دیده ام آن سوی بودن
فراتر ز لحظه ناب سرودن
?
من او را دیده ام در فصل مهتاب
درون خانه مهتابی آب
?
علی را از گِلِ (لا) آفریدن
برای عشقِ، مولا آفریدن
?
سخن هر چند گویم #ناتمام است
سخن در حد او سودای خام است
?
زدریا قطره آوردن هنر نیست
زبانم را توانی بیشتر نیست
?
ولی تا با سخن گردد دلم جُفت
بگیرم آنچه آن فرزانه می گفت
?
#علی را قدر #پیغمبر شناسد
که هر کس #خویش را بهتر شناسد
?
1387/9/26
#علی را وصف در باور نیاید زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
#علی را وصف در باور نیاید
زبان هرگز ز #وصفش بر نیاید
?
علی تر کیبی از زیباترین هاست
علی تلفیقی از شیواترین هاست
?
علی (راز شگفت) روز آغاز
علی یعنی سبکبالی و پرواز
?
زبان عشق را گویاترین بود
طریق درد را پویاترین بود
?
دل دریایی اش دریای خون بود
ضمیرش چون شهادت لاله گون بود
?
صداقت از وجودش رشک می برد
اصالت از حضورش غبطه می خورد
?
صلابت ذره ای از همتش بود
شجاعت در کمند هیبتش بود
?
فصاحت در زبانش موج می زد
کلامش تکیه را بر اوج می زد
?
غبار عشق خاک کوی او بود
عبیر و مشک مست از بوی او بود
?
علی با درد غربت آشنا بود
علی تنها ترین مرد خدا بود
?
علی در آستین دست خدا داشت
قدم در آستان کبریا داشت
?
نوای عشق از نای علی بود
اذان سرخ، آوای علی بود
?
شهادت از وجودش آبرو یافت
شهادت هر چه را دارد از او یافت
?
علی سوز و گدازی جاودانه است
علی راز و نیازی عاشقانه است
?
طپش در سینه اش حرفی دگر داشت
حدیث خوردن خون و جگر داشت
?
شگفتا عشق از او وام گیرد
محبت آید و الهام گیرد
?
توان در پیش پایش ناتوان است
فصاحت در حضورش بی زبان است
?
خطر می لرزد از تکرار نامش
سفر گم میشود در نیم گامش
?
یورش از ذوالفقارش بیم دارد
تهاجم صحبت از تسلیم دارد
?
کفش خونین ترین گل پینه را داشت
ضمیرش صافی آئینه را داشت
?
من اورا دیده ام در بیکرانها
فراتر از تمام کهکشان ها
?
من او را دیده ام آن سوی بودن
فراتر ز لحظه ناب سرودن
?
من او را دیده ام در فصل مهتاب
درون خانه مهتابی آب
?
علی را از گِلِ (لا) آفریدن
برای عشقِ، مولا آفریدن
?
سخن هر چند گویم #ناتمام است
سخن در حد او سودای خام است
?
زدریا قطره آوردن هنر نیست
زبانم را توانی بیشتر نیست
?
ولی تا با سخن گردد دلم جُفت
بگیرم آنچه آن فرزانه می گفت
?
#علی را قدر #پیغمبر شناسد
که هر کس #خویش را بهتر شناسد
?
1387/9/26