حضرت_فاطمه_عليهاالسلام :
?حضرت_فاطمه_عليهاالسلام :
از دنياى شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن، نگاه به چهره پيامبر خدا و انفاق در راه خدا
?نهج الحياة، ح 164
داستان زیبای حضرت ابراهیم و قربانی کردن فرزندش
??داستان زیبای حضرت ابراهیم و قربانی کردن فرزندش??
بچه های عزیز حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران بود.
این پیامبر خدا پسری داشت به اسم #اسماعیل که او هم از پیامبران بود.
در یکی از شب ها حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که یه فرشته ای نزدش آمد و فرمود خداوند متعال می فرماید:
اسماعیل فرزند خود را برای من قربانی کن.
حضرت ابراهیم علیه السلام وحشتزده از خواب بیدار شد. و با خود فکر کرد که این خواب یه دستوری از خداست یا وسوسه شیطان.
دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شدهاست.
صبح روز بعد به هاجر ( هاجر همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و مادر اسماعیل بود ) گفت:
برخیز و به اسماعیل لباسهای زیبا بپوشان! زیرا می خواهم او را به مهمانی دوست بسیار بزرگی ببرم.
هاجر، اسماعیل را شستشو داد و معطر ساخت .
حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهمالسلام از هاجر خداحافظی کردند.
حضرت ابراهیم فرزند خود را برداشت و برای اینکه قربانی کردن اسماعیل از چشم مادرش دور باشد به سوی منا حرکت کرد ( بچه ها منا محلی است که در حدود ۱۰ کیلومتری مکه واقع شده است و حجاج در آنجا قربانی میکنند)
در هنگام حرکت بسوی منا، در سه جا شیطان در برابر حضرت ابراهیم ظاهر شد و به وسوسه او پرداخت (این محل هم اکنون جمرات سه گانه است و حجاج به هر ستون از ستون شیطان که میرسند سنگ پرت میکنند)
اما حضرت ابراهیم (ع) با اراده ای استواری که داشت شیطان را از نزدیک خود راند و به سوی منا ادامه مسیر داد.
دستهای جوان خویش را بست و او را مانند قربانی به زمین خواباند و کارد خود را بر گلوی او گذاشت و محکم کشید اما #کارد_گلوی_اسماعیل_را_نبرید. دو بار، سه بار این کار تکرار شد اما ابراهیم (ع) در کمال تعجب دید که کارد گلوی اسماعیل را نمیبرد.
بچه های عزیز اینجا بود که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند (سوره صافات- آیات ۱۰۴ و ۱۰۵):
ای ابراهیم ! آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی)
سپس خداوند متعال قوچی را فرستاد و حضرت ابراهیم (ع) هم بسیار خوشحال شد و پسرش را بوسید و به جای او، گوسفندی که از بهشت برای او فرستاده شده بود را قربانی کرد.
از آن روز به بعد که روز قربان نام گرفت رسم و سنت شد که حجاج پس از انجام اعمال حج، حیوانی را قربانی کنند و گوشت آنرا در بین فقرا تقسیم نمایند و رضایت خداوند متعال را جلب کنند.
?بیتوته
داستان زیبای حضرت ابراهیم و قربانی کردن فرزندش
??داستان زیبای حضرت ابراهیم و قربانی کردن فرزندش??
بچه های عزیز حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران بود.
این پیامبر خدا پسری داشت به اسم #اسماعیل که او هم از پیامبران بود.
در یکی از شب ها حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که یه فرشته ای نزدش آمد و فرمود خداوند متعال می فرماید:
اسماعیل فرزند خود را برای من قربانی کن.
حضرت ابراهیم علیه السلام وحشتزده از خواب بیدار شد. و با خود فکر کرد که این خواب یه دستوری از خداست یا وسوسه شیطان.
دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شدهاست.
صبح روز بعد به هاجر ( هاجر همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و مادر اسماعیل بود ) گفت:
برخیز و به اسماعیل لباسهای زیبا بپوشان! زیرا می خواهم او را به مهمانی دوست بسیار بزرگی ببرم.
هاجر، اسماعیل را شستشو داد و معطر ساخت .
حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهمالسلام از هاجر خداحافظی کردند.
حضرت ابراهیم فرزند خود را برداشت و برای اینکه قربانی کردن اسماعیل از چشم مادرش دور باشد به سوی منا حرکت کرد ( بچه ها منا محلی است که در حدود ۱۰ کیلومتری مکه واقع شده است و حجاج در آنجا قربانی میکنند)
در هنگام حرکت بسوی منا، در سه جا شیطان در برابر حضرت ابراهیم ظاهر شد و به وسوسه او پرداخت (این محل هم اکنون جمرات سه گانه است و حجاج به هر ستون از ستون شیطان که میرسند سنگ پرت میکنند)
اما حضرت ابراهیم (ع) با اراده ای استواری که داشت شیطان را از نزدیک خود راند و به سوی منا ادامه مسیر داد.
دستهای جوان خویش را بست و او را مانند قربانی به زمین خواباند و کارد خود را بر گلوی او گذاشت و محکم کشید اما #کارد_گلوی_اسماعیل_را_نبرید. دو بار، سه بار این کار تکرار شد اما ابراهیم (ع) در کمال تعجب دید که کارد گلوی اسماعیل را نمیبرد.
بچه های عزیز اینجا بود که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند (سوره صافات- آیات ۱۰۴ و ۱۰۵):
ای ابراهیم ! آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی)
سپس خداوند متعال قوچی را فرستاد و حضرت ابراهیم (ع) هم بسیار خوشحال شد و پسرش را بوسید و به جای او، گوسفندی که از بهشت برای او فرستاده شده بود را قربانی کرد.
از آن روز به بعد که روز قربان نام گرفت رسم و سنت شد که حجاج پس از انجام اعمال حج، حیوانی را قربانی کنند و گوشت آنرا در بین فقرا تقسیم نمایند و رضایت خداوند متعال را جلب کنند.
?بیتوته
#عید_قربان #غزل
#عید_قربان
#غزل
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد
گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان
آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد
حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن
یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد
ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز
اندک اندک جمع مستان … ، قل هوالله احد
می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده
” زهد ” من را می بنوشان ، قل هوالله احد
بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم
با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد
در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب !
دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد
زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق
دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد
من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا
جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد
تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
#عید_قربان #غزل
#عید_قربان
#غزل
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد
گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان
آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد
حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن
یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد
ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز
اندک اندک جمع مستان … ، قل هوالله احد
می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده
” زهد ” من را می بنوشان ، قل هوالله احد
بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم
با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد
در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب !
دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد
زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق
دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد
من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا
جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد
تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
امام موسی کاظم (ع) در گلایه از شیعیان فرمودند؛
?? روایتی تکان دهنده ??
?امام موسی کاظم (ع) در گلایه از شیعیان فرمودند؛
⭐️ اگر شيعيان خود را جدا و مشخص کنم، در میان آنان جز حراف نیابم.
اگر آنان را امتحان کنم، همگی مرتد از کار در آیند.
اگر آنان را در بوته آزمایش گذارم، از هزار نفر يک نفر خالص پیدا نشود.
اگر آنان را غربال كنم، جز آنچه نزد من است، در غربال نماند.
آنان مدت هاست، بر اریکهها لمیدهاند، و میگویند؛ ما شيعه على علیه السلام هستيم.
درصورتی که شيعه على ع فقط كسى است، كه اعمال او گفتارش را تصديق كند.
?الكافی، ج ۸، ص ۲۲۸
???به نظر شما، ما شیعه اییم؟؟؟!!!