هرچه را شنیدی
?امام علی علیه السلام:
?هرچه را شنیدی
?بدون بررسی، بازگو مکن
?که همین برای دروغگویی تو کافیست.
?نهج البلاغه، نامه۶۹
? #کلام_امیر
? #فقط_حیدر_امیر_المؤمنین_است
?۱۱ روز تا غدیر
هرچه را شنیدی
?امام علی علیه السلام:
?هرچه را شنیدی
?بدون بررسی، بازگو مکن
?که همین برای دروغگویی تو کافیست.
?نهج البلاغه، نامه۶۹
? #کلام_امیر
? #فقط_حیدر_امیر_المؤمنین_است
?۱۱ روز تا غدیر
شهید احمد کاظمی
?شهید احمد کاظمی
?گـفت: آقای امينـی جـايگاه من تـوی سـپاه چيـه؟
سـئوال عجـيب و غـريبی بود!
ولی ميدانستم بدون حـكمت نيست.
گفتـم: شما فـرماندهی نـيروی هـوايی سپاه هستين سـردار.
به صـندلیاش اشـاره كرد.
گـفت: آقای امينی، شـما ممكنه هيچ وقـت به اين موقـعيتی كه مـن الآن دارم، نرسـی؛ ولی مـن كه رسيـدم، به شما ميگـم كه اين جا خـبری نيست!
آن وقـتها محل خـدمت من،
لشكر هشـت نجف اشـرف بود.
با نيروهـای سـرباز زياد سر و كـار داشـتم.
سردار گفـت: اگر توی پادگـانت،
دو تا سـرباز رو نمـازخـون و قرآن خون كـردی، اين بـرات میمـونه؛ از اين پسـتها و درجـهها چـيزی در نمـیآد!
? #شهید_احمد_کاظمی
? #یاد_شهدا_باصلوات
شهید احمد کاظمی
?شهید احمد کاظمی
?گـفت: آقای امينـی جـايگاه من تـوی سـپاه چيـه؟
سـئوال عجـيب و غـريبی بود!
ولی ميدانستم بدون حـكمت نيست.
گفتـم: شما فـرماندهی نـيروی هـوايی سپاه هستين سـردار.
به صـندلیاش اشـاره كرد.
گـفت: آقای امينی، شـما ممكنه هيچ وقـت به اين موقـعيتی كه مـن الآن دارم، نرسـی؛ ولی مـن كه رسيـدم، به شما ميگـم كه اين جا خـبری نيست!
آن وقـتها محل خـدمت من،
لشكر هشـت نجف اشـرف بود.
با نيروهـای سـرباز زياد سر و كـار داشـتم.
سردار گفـت: اگر توی پادگـانت،
دو تا سـرباز رو نمـازخـون و قرآن خون كـردی، اين بـرات میمـونه؛ از اين پسـتها و درجـهها چـيزی در نمـیآد!
? #شهید_احمد_کاظمی
? #یاد_شهدا_باصلوات
#نماز_عشق
? #نماز_عشق
?به نماز سید كه نگاه میكردم، ملائک را میدیدم كه در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشستهاند.
رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود.
?گفتم: «نمیدانم، چرا من همیشه هنگام اقامه نماز، حواسم پرت است.»
?به چشمانم خیره شد.
«مواظب باش! كسی كه سر #نماز حواسش جمع نباشد، در #زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.»
? #شهید_سیدمرتضی_آوینی
? #نماز
? #یاد_شهدا_باصلوات
#نماز_عشق
? #نماز_عشق
?به نماز سید كه نگاه میكردم، ملائک را میدیدم كه در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشستهاند.
رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود.
?گفتم: «نمیدانم، چرا من همیشه هنگام اقامه نماز، حواسم پرت است.»
?به چشمانم خیره شد.
«مواظب باش! كسی كه سر #نماز حواسش جمع نباشد، در #زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.»
? #شهید_سیدمرتضی_آوینی
? #نماز
? #یاد_شهدا_باصلوات