نقش ما، در دین گریزی دیگران
?نقش ما، در دین گریزی دیگران
?نقل شده است که شیخ محمد بافقی یزدی، مدتی بسیار می گریست. شاگردانش پرسیدند:استاد مدتی است زیاد متأثر و گریانید، چرا؟ گفت:گریه ام برای دین است که این همه در دنیا غیرمسلمان و بی دین درست کرده ایم؟! پرسیدند:چه ربطی دارد؟ شما چه نقشی در بی دینی دیگران داشته اید؟
?گفت:عملکرد ناشایست و رفتار ناصحیح و گفتار نامطلوب ما باعث شده این همه غیر مسلمان به اسلام روی نیاورده و در راه نادرست خود گام بردارند، اگر ما شیعیان حضرت علی علیه السلام به راستی به آموزه های دینی خود عمل می کردیم؛ یک غیرمسلمان در دنیا باقی نمی ماند؛ همه مسلمان می شدند. چرا که انسان ها بر اساس فطرت خود، عشق، محبت، صحبت، عدالت، ظلم ستیزی، صداقت و معنویت که در اسلام وجود دارد را می ستایند. اگر ما به اسلام عمل می کردیم همه مسلمان می شدند.
#شرح_نهج_البلاغه (شرح حکمت ۴۵)
#شرح_نهج_البلاغه
(شرح حکمت ۴۵)
?امام(ع) مى فرمايد: اگر خيشوم (یعنی نوک بینی)مؤمن را با شمشير بزنم مرا مبغوض نخواهد داشت چون كه مؤمن مى داند به يقين در آن مصلحتى بوده واگر: (لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ ) مفهومش اين است كه منافقان به قدرى تعصب و كينه و عداوت دارند كه تمام دنيا را هم اگر به آنها بدهند دست از راه و روش انحرافى خود بر نمى دارند
?امام(ع) به كلام پيغمبر(ص) استناد مى جويد و حديث معروف آن حضرت را بازگو مى كند، زيرا همه مدعى اند كه سخن پيغمبر براى آنها قول فصل الخطاب است.
? اين سخن نیز ادعا نيست بلكه واقعيت است. مرحوم كلينى در كتاب كافى از “حارث بن حصیره” نقل مى كند كه در اطراف مدينه مرد سياه پوستى را ديدم كه انگشتانش قطع شده است. گفتم: چه كسى انگشتان تو را قطع كرده؟ گفت: بهترينِ مردم دنيا سپس افزود: ما هشت نفر بوديم كه دست به سرقتى زديم. ما را خدمت علی(ع) بردند و ما به گناه خود اقرار كرديم. فرمود: از حرام بودن سرقت با خبر نبوديد؟ گفتيم: مى دانستيم؛ دستور داد چهار انگشت ما را قطع كردند
?وقتی ابن ملجم آن ضربه را به سر حضرت زد او را خدمت امام آوردند فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكردم؟ گفت: آرى. فرمود پس چه چيزى باعث شد كه اين جنايت را انجام دهى؟ گفت: از خدا خواستم كه به وسيله این شمشیر بدترين خلق خدا را به قتل برسانم و چنين شد. امام فرمود: دعاى تو مستجاب شده است زيرا تو را با همين شمشير خواهند كشت و تو بدترين خلق خدايى
? روایات فراوانی وجود دارد در مورد شناخت مؤمن و منافق بواسطه حب و بغض نسبت به امیرالمؤمنین(ع)
اقتصاد نقطه شکست ما
?اقتصاد نقطه شکست ما
✍️ شهید #سید_مرتضی_آوینی
?شکست ما آن جاست که #اقتصاد بتواند بر سایر وجوه زندگی ما غلبه پیدا کند و اگر این چنین نبود و دشمن بر این حقیقت وقوف نداشت ، بدون شک همه تلاش خود را در این جهت تمرکز نمی بخشید
?جنگ نفت و حملات سازمان یافته ی دشمن به مراکز صنعتی ما نشان دهنده ی همین واقعیت است که استکبار جهانی می خواهد با تحمیل فشارهای تحمل ناپذیر اقتصادی ما را وادار کند که از اعتقاداتمان صرف نظر کنیم.
? آن ها می خواهند با اقتصاد بر #اعتقاد ما غلبه کنند . و انصافاً در دنیای امروز ، اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان و اعتقاد وجود داشته باشد همین است ؛ ولا غیر…
? توسعه و مبانی تمدن غرب ، ص 95
هزار نفر از ما بمیرد هیچ خبری نمیشود!!!
?هزار نفر از ما بمیرد هیچ خبری نمیشود!!!
✍️ #امام_خمینی [رحمه الله علیه]
?فقهایی «حصن اسلام» هستند که معرف عقاید و نظامات #اسلام و مدافع و حافظ آن باشند؛ و این تعریف و دفاع و حفاظت را با نطقهای پرشور و بیدار کننده و رهبری مردم ثابت کنند. در این صورت است که اگر بعد از ۱۲۰سال درگذشتند، مردم احساس خواهند کرد که مصیبتی بر اسلام وارد و خلأی ایجاد شده است، و به تعبیر روایت ثُلِمَ فِی الاِسلامِ ثُلمة لا یسدُّها شَیءٌ.
?اینکه میفرماید فقیه مؤمن اگر بمیرد، ثُلِمَ فی الاِسلام، خلأی جبران ناپذیر در جامعه اسلام به وجود میآید، مردن بنده است که در خانه نشستهام و کاری جز مطالعه ندارم؟ از رفتن من چه خلأی در جامعۀ اسلام ایجاد میشود؟ اسلام وقتی #امام_حسین (ع) را از دست میدهد، ثُلم فیه ثلمة، خلأی جبران ناپذیر در آن به وجود میآید.
?کسانی که حافظ عقاید و قوانین و نظام اجتماعی اسلام هستند، مانند “خواجه نصیر” و “علامه” که خدمت شایان و نمایانی کردهاند، اگر بمیرند خلأی به وجود میآید. اما من و جنابعالی برای اسلام چه کردهایم که اگر مردیم مصداق این روایت باشیم؟ هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبری نمیشود! ما یا فقیه نیستیم حق فقه، یعنی آنطور که باید بود؛ و یا مؤمن نیستیم حق ایمان.
? ولایتفقیه؛ (صفحات ۱۳۳-۱۳۴)
دلیل نیاز به مذهب
?دلیل نیاز به مذهب
✍️ استاد #علی_صفایی_حائری
?در برابر این سؤال ، که آیا مذهب ضرورت دارد و لزومی دارد ، باید پرسید برای چه و در کجا و در چه زمینه ای ؟ برای این زندگی مُرفه و منظم و حیوانی ، نه فقط مذهب ضرورت ندارد که عقل و فکر هم لازم نیست؛ چون در کندو؛ غریزه ی زنبور ، نظم و عدالت و رفاه را عهده دار شده است ، اما برای زندگی انسانی و شکوفا شدن استعداد ها ؛ هم به مذهب نیاز هست و هم به اندیشه و فکر .
? درست مثل این که بپرسی آیا جنین به دست و پا و چشم و گوش و زبان احتیاج دارد ؟ آیا این ها برای او ضرورت دارد ؟ جواب این است که برای چه و در کجا ؟ در محدوده ی رحم ، نه دست و پا و زبان می خواهد و نه شش و شکم و معده . او در رحم به بیش از جفتش نیاز ندارد اما برای زندگی بیرون از این محدوده نه تنها به این همه که به ابزار و وسایل دیگری هم نیازمند است و به نیروهای عظیمی احتیاج دارد
?همان طور که از سرمایه های عظیم انسان از عقل و فکر و وجدان و آزادی او کشف می کنیم که زندگی انسان محدود به این محدوده ها نیست ؛ از آن جا که انسان بی نهایت استعداد دارد ناچار بی نهایت ادامه دارد و برای این زندگی گسترده به مذهب و به رهبری و قانون گذاری نیاز می افتد
? اندیشه من (ص ۵٨)
ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟
?ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟
♦️ #رهبر_معظم_انقلاب
?شما نگاه کنید به دختر پیغمبر اکرم(ص)، بهترین دخترهای عالم، فاطمه زهرا (س) بود. بهترین زنهای اولین و آخرین، فاطمه زهرا(س)بود. هرگز دختری و زنی به آن خوبی، به آن شرافت و به آن عظمت نیامده است. همه زنهای عالم از اوّل تا آخر در مقابل او مثل خدمت کارهایی هستند. مثل ذرّاتی هستند در مقابل خورشید جهان افروز. شوهرش هم امیرالمؤمنین (ع)، بهترین مردان عالم. اگر چنانچه همه ی فضائل و مکارمشان را جمع کنیم؛ همهی مردان عالم؛ به یک ناخن او هم نمیرسند؛ این دو مظهر عظمت، مظهر زیبایی و فضیلت، با همدیگر #ازدواج کردند.
?جهیزیّهشان همان چند قلم ارزان قیمتی بود که در کتابها نوشتهاند و ضبط کردهاند: یک تکّه حصیر،یک تکّه لیف خرما،یک دست رختخواب و یک دستاس، یک کوزه، یک کاسه همهاش را اگر چنانچه به پول امروزی روی همدیگر بگذارند، معلوم نیست که چند هزار تومان مختصری بیشتر بشود.
?چه جور مِهریهی کم، چه جور جهیزیّهی کم. همه چیز با نام خدا و با یاد او؛ اینها برای ما الگو هستند. همان زمان هم جاهلانی بودند که مِهریّه دخترانشان بسیار زیاد بود مثلاً هزار شتر. آیا اینها از دختر پیامبر(ص) بالاتر بودند؟ از آنها تقلید نکنید؛ از دختر پیامبر (ص) #تقلید کنید، از امیر المؤمنین(ع) تقلید کنید
? خطبهی عقد ۱۷/اردیبهشت/۱۳۷۵