امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
? امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
? سجْدَهُ الشُّكْرِ مِنْ ألْزَمِ السُّنَنِ وَ أوْجَبِها.
? سجده شكر پس از هر نماز از بهترین و ضرورى ترین سنّتها است.
? وسائل الشّیعه: ج 6، ص 490، ح 3
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
?براستى كه آسايش در گمنامى است
#حدیث_غدیر
#حدیث_غدیر
?ابو سعید گوید:
در روز غدیر خم رسول خدا (ص) دستور داد: منادى ندا دهد که: براى نماز جمع شوید. بعد دست على (ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود:
خدایا کسى که من مولاى اویم پس على هم مولاى اوست، خدیا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که با على دشمنى کند.?
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
باب الشکر
?باب الشکر
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَسُرُّهُ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَةِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَغْتَمُّ بِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ
اصول کافى جلد3 صفحه: 153
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
مرسوم رسولخدا صلى الله علیه و آله این بود که هرگه امرى شادمانش میساخت، میفرمود، خدا را شکر بر این نعمت
و چون پیش آمدى میکرد که اندوهگین مینمود میفرمود، خدا را شکر در هر حال.
?شرح : علامه مجلسى (ره) نقل کند که در هر بلا و مصیبتى پنج نوع شکر است:
1- هر مصیبتى دافع مصیبت بزرگتر از خود است، چنانچه مردن مرکب، دافع مردن خود انسانست و جاى شکرش باقى است.
2- هر بلائى موجب کفاره گناه یا رفعت درجه میشود پس سزاوار شکر است.
3- مصیبت و بلاى دنیوى در برابر بلاى دینى کوچک و سبک است چنانکه مردى کور و جذامی و پیس و فلج در زمان حضرت عیسى میگفت خدا را شکر که مرا ببلاء بیشتر مردم گرفتار نکرد، چون حضرت عیسى از او توضیح خواست گفت: بزرگترین بلاها بلاى کفر و بىایمانیست که من ندارم.
4- هر بلائى در لوح محفوظ نوشته و مقدر است و ناچار بر سر انسان خواهد آمد، چون آمد و گذشت باید خدا را شکر کرد.
5- هر بلائى موجب ثواب آخرت و رفتن محبت دنیا از دلست و آن سزاوار شکراست.
دود و امید
دود و امید
✴️✴️
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد.
او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد،
او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت،
تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد.
بالاخره ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک نزدیک ساحل بسازد ….
تا از خود و وسایل اندکش بهتر محافظت شود.
روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازمی گشت،
با تعجب مشاهده کرد که خانه کوچکش در آتش می سوزد،
دود غلیظی به آسمان رفته بود،
بدترین چیز ممکن برای او رخ داده بود،
عصبانی و اندوهگین فریاد زد:
«خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد از خواب بیدار شد،
خدمه کشتی میآمدند تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید:
«چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»
و بر خدا توکل کن؛(احزاب/3)
ای کاش از الطاف پنهان حق سر در میآوردیم که این گونه ناسپاس خدا
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
ای کاش از الطاف پنهان حق سر در میآوردیم که این گونه ناسپاس خدا