#گناه_و_توبه
?چرا آدمِ اهل برنامه، از «گناه» متأثر میشود؟
?گناه یعنی خطایی که در اجرای برنامه رخ میدهد
? #گناه_و_توبه
?کسی که اهل برنامه شد، از بههم ریختن برنامهاش متأثر و ناراحت میشود. چنین کسی وقتی کمکم وارد فضای دین شد، آماده است برای اینکه از چیزی بهنام «گناه» خیلی متأثر و ناراحت بشود.
?میدانید گناه چرا آدم بابرنامه را متأثر میکند؟ چون گناه یعنی خطایی که در اجرای برنامه رخ داده است. کسی که اهل برنامه باشد، چکلیستِ برنامۀ خودش را نگاه میکند و با ناراحتی میگوید: «من امروز این دوتا مورد را در برنامهام خراب کردم یا درست اجرا نکردم!»
?اگر اهل برنامه باشی، خدا خطایت را جبران میکند. تو یک خدایی داری که وقتی در برنامهات خطا میکنی و میآیی درِ خانۀ خدا و خطایت را با او در میان میگذاری، میفرماید: میدانم الان که برنامهات خراب شده، خیلی ناراحت هستی، بیا خودم درستش میکنم، اینقدر خودت را زجر نده!
?آدم بابرنامه، اهل جبران خطا و توبه میشود، اما کسی که اهل برنامه نیست و گُترهای (بدون حساب و کتاب) زندگی میکند، اصلاً توبه چه میفهمد چیست؟! چون خطا و اشتباه در برنامه اصلاً برایش مهم نیست!
?آدم هوسران، از خطا در اجرای برنامه، متأثر نمیشود و میگوید «شد شد، نشد نشد!» چنین کسی اگر هم یکروز تا آخر وقت، تمام برنامههایش را دقیق انجام بدهد، کِیف نمیکند. یعنی نه از اجرای برنامه لذت میبرد نه از خطای در برنامه ناراحت میشود!
#در_محظر_بزرگان
#در_محظر_بزرگان
? حضرت آیت الله جوادی آملی :
? از پرنده که کمتر نیستیم ، پرنده ی مهاجری که مقصدش کوچ است ، اصلاً به ویرانی لانه اش فکر نمی کند ، دست و پایمان را بدجور بسته ایم.
? گاهی فراموش می کنیم که پیشوایان مان فرموده اند :
حُبّ الدنیا رأسُ کُلّ خطیئة.
کسی که مسافر است بیشتر به یاد خانه است ، نه مسافرخانه.
و کسی که دائم به یاد خانه باشد، آن را خراب نمی کند.
کسی که دائما به یاد آخرت باشد، گناه و خطیئه ای ندارد.
??ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج??
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو ? ??
#در_محظر_بزرگان
#در_محظر_بزرگان
? حضرت آیت الله جوادی آملی :
? از پرنده که کمتر نیستیم ، پرنده ی مهاجری که مقصدش کوچ است ، اصلاً به ویرانی لانه اش فکر نمی کند ، دست و پایمان را بدجور بسته ایم.
? گاهی فراموش می کنیم که پیشوایان مان فرموده اند :
حُبّ الدنیا رأسُ کُلّ خطیئة.
کسی که مسافر است بیشتر به یاد خانه است ، نه مسافرخانه.
و کسی که دائم به یاد خانه باشد، آن را خراب نمی کند.
کسی که دائما به یاد آخرت باشد، گناه و خطیئه ای ندارد.
??ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج??
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو ? ??
آیت الله حــق شــناس(ره):
آیت الله حــق شــناس(ره):
مــــن ڪمال خود را در #خــدمت به
خانم میدانم و خود را موظف میدانم
ڪه آن چه ایشان میخواهد فــــراهم
ڪنـــــم.
آیت الله حــق شــناس(ره):
آیت الله حــق شــناس(ره):
مــــن ڪمال خود را در #خــدمت به
خانم میدانم و خود را موظف میدانم
ڪه آن چه ایشان میخواهد فــــراهم
ڪنـــــم.
چقدر قدر این دست هارو میدونی؟
? چقدر قدر این دست هارو میدونی؟
?یه روزی برسه، بگی ای کاش زنده بشه، بیاد بِهِم فحش بده؛ ای کاش یکبار دیگه صداش رو بشنوم، سرم داد بزنه
?یک داستانی هست، میگه: “بابای ما خیلی خروپف میکرد، نمیذاشت بخوابیم، هرچقدر هم بهش میگفتیم، قبول نمیکرد” یک شب ضبط گذاشتن، صدا رو ضبط کردن، فردا رفتند برای پدرشون پخش بکنند، دیدند همان شب سکته کرده، مُرده؛ میگه: “حالا هرشب که میخوایم بخوابیم، همان نوار رو میزاریم، که باهاش بخوابیم، دلمون برای همان خروپفها تنگ شده…”
?قدرشون رو بدونید، یه لحظه میگذره، درگیر زندگی میشی، درگیر درس و دانشگاه میشی، ازدواج میکنی، یه لحظه میای دستش رو بگیری، میبینی چقدر چروکیدهست این دستها! خیلیها مُردن و رفتن، این هم میرهها!
?چقدر قدر این دستها رو میدونی؟ از فشار عصبی تو بیرون، میاد خونه، داد میزنه سر پدر و مادرش؟! پناه بر خدا؛ کجا بودی وقتی اون بدبختیها و بیدارخوابیهارو کشید برات؟ کجا بودی وقتی چیزی پرید تو گلوت، یه لحظه تمام دنیا آوار شد تو سرش؟ “بچم خفه نشه؟”
?مادر مثل مداد است، ریز ریز میتراشی، اُفت کردنش رو میبینی، اما پدر چون غرور داره، مثل خودکار؛ یهویی جوهر تموم میشه، یهویی میره، چون نمیخواد خم به ابرو بیاره، اون جایی هم که زورش نمیرسه، یک چیزی رو بلند بکنه، به شما رو نمیندازه؛ مرده، غیوره…
?خدا نیاره اون روزی رو که بچهای غرور پدرش رو بشکنه، “تو هم بابایی؟ تو هم پدری کردی برای ما؟ چیکار کردی برامون؟” پناه بر خدا…
?اینها یک سنی که میگذره، حساس میشن، عین بچهها میشن، لوس میشن، دلشون نازک میشه، ببین اصلا افسردگی داره دیگه، طرف به خودش میگه: “پنجاه رو رد کردم، بابام که شصت سال عمر کرد، مادرم که هفتاد سال عمر کرد، چیزی نمونده!”
?دنبال ثمره زندگیشون میگردن، مهمترین ثمره زندگی یک آدم بچههاش هست، “چه بچهای؟ بچهای که فحش بِهِم میده، بچهای که احترام بِهِم نمیذاره، بچهای که صبح و شبم رو براش گذاشتم، انگار نه انگار”
?اینقدر بیمرام! اینقدر نامردی! اصلا انتظار نداری از کسی که براش جونتو گذاشتی، عمرتو گذاشتی، اینطور جوابت رو بده، دلش رو میشکنی، نفرین هم نمیکنه، چون بچهش رو دوست داره، ولی دلش میشکنه
?بدبخت کردی خودت رو…