#شبتون_مهدوی
منتظر آمدنت نشستم
اما گویا ســاعتم
ڪوڪ است
بــه وقت
انتـظار…
و نفـهمیده بودم
چه مےکشد آن منتظَر،
که خود، منتظِرِ فرَجش است…
تعجیل در فرج پنج #صلوات
#شبتون_مهدوی?
شب بخیر امام زمانم
روزها بی تو گذشت و غربتت تایید شد
چون دعای فرج ما همه با تردید شد
بارها نامه نوشتم که بیا اما حیفـــــ
معصیت کردہ ام و غیبت تو تمدید شد
?شب بخیر امام زمانم?
شب بخیر امام زمانم
روزها بی تو گذشت و غربتت تایید شد
چون دعای فرج ما همه با تردید شد
بارها نامه نوشتم که بیا اما حیفـــــ
معصیت کردہ ام و غیبت تو تمدید شد
?شب بخیر امام زمانم?
مطلبی که امام رضا (ع) به آیت الله بهجت (ره) فرمودند!
✅ مطلبی که امام رضا (ع) به آیت الله بهجت (ره) فرمودند!
✍️آیتالله فِهری زنجانی که ساکن سوریه بودند،
در تهران برایم گفت: «در مشهد، آیتالله بهجت را دیدار کردم.» پرسیدم: «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم؟» دوست بودیم، اگرچه همدرس نبودیم.شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.ما که سید بودیم. چه میشد دست ما را هم میگرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیهالسلام برای من نگویید، از اینجا نمیروم!»
سرشان را پایین انداختند. ناراحتی در ایشان ندیدم. سر را بالا آورد و گفت: «یکبار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند. یکی این بود: «مگر میشود، مگر میشود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
در سخنرانی مجلس روضه که با حضور آقا برگزار میشد، این خاطره را تعریف کردم؛ و گفتم: «اگر کموزیاد دارد، آیتالله بهجت تذکر دهند.» پایان سخنرانی خدمتشان رسیدم، اما تذکری ندادند…
?این بهشت، آن بهشت، ص۶٨و۶٩؛ بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام والمسلمین صدیقی
#تلنگر #داستانک
#تلنگر #داستانک
در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم، تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم
از “نفرت” میترسیدم
یاد گرفتم “به هر حال هر کسی نظری دارد”
از “تنهایی” میترسیدم
یاد گرفتم ” …
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
#راضی_به_رضای_تو ۳۵
#راضی_به_رضای_تو ۳۵
موقعیت هایی رو که بقیه در ناراضی کردنِ تو ، یا مخالفت با تو، نقش دارند، جدی بگیر …
?بزرگترین میدان ها، برای رسیدن به رضایتِ خدا همینجاست.