ملاقات با امام زمان
✅شیخ زاهد عابد شمس الدین محمدبن قارون می گوید: در حله حاکمی بود که او را مرجان صغیر می گفتند، او مرد ناصبی و مخالف شیعه بود. روزی بعضی از مغرضین به او گفتند که ابوراجح حمامی که شیعه است، دائما بعضی از صحابه را لعن می کند. مرجان دستور داد تا او را حاضر کنند وقتی او حاضر شد دستور داد او را بزنند.
مأمورین به قدری او را زدند که نزدیک به هلاکت رسید، تمام بدن او را مجروح کردند و آنقدر با چوب و تازیانه به صورتش زدند که دندانهای او ریخت و زبان او را بیرون آوردند و به سیمهای آهنی آن را بستند و بینی او را سوراخ کردند و ریسمانی از مو داخل سوراخ بینی او کردند و سر آن ریسمان را به دست مأموران دادند تا او را در کوچه های حله بگردانند و خلاصه بقدری او را اذیت کردند که به زمین افتاد و مشرف به هلاکت بود، خبر وضع او را به حاکم(مرجان) دادند آن ظالم دستور داد که او را بکشند.
حاضرین گفتند او پیرمرد است و بقدری مجروح شده که خود به خود همین امشب خواهد مرد و آنها زیاد اصرار کردند که او را نکشد. فرزندانش جسد مجروح و بیهوش ابوراجح را به منزل بردند و تردیدی نداشتند که در همان شب تواهد مرد. ولی صبح وقتی که مردم به نزد او رفتند دیدند او ایستاده و مشغول نماز است! بدنش سالم و دندانهایش که ریخته بود دوباره درآمده و دندانهای سالم دارد و اثری از جراحتهایی که روز قبل بر او وارد شده دیده نمی شود
مردم تعجب کردند، از او پرسیدند چه شد که آنهمه جراحت از بدن تو برطرف شدد. گفت: من در نیمه های شب، به حالی افتاده بودم که مرگ را در یک قدمی خود می دیدم، در دل از خدا طلب دادرسی و استغاثه کردم، از مولایم حضرت بقیة الله ارواحنافداه کمک خواستم، اتاق تاریک بود، ناگهان دیدم اتاق پر از نور شد، حضرت ولیعصر علیه السلام را دیدم که به اتاق من آمدند و دست مبارک خود را به روی من کشیدند و فرمودند از منزل بیرون برو و برای مخارج عیالت کاری کن، که خدا تو را عافیت عنایت فرموده است. و حالا می بینید که من بحمدلله صحیح و سالم شده ام.
شیخ محمد بن قارون راوی این قضیه می گوید: به خدا قسم من دائما با ابوراجح در تماس بودم، او مردی لاغراندام و زردرنگ و بدصورت و کوسه ای بود. آن روز صبح با آن جمعی که به خانه او رفتند منهم بودم، او را بقدری سرحال و چاق و خوش صورت و ریش او بلند و صورت او سرخ دیدم که فوق العاده تعجب کردم و عجیبتر اینکه تا آخر عمر در همان قیافه بود مثل یک جوان بیست ساله و تغییر نکرد!
وقتی قضیه او بین مردم پخش شد حاکم او را خواست و وقتی دید روز گذشته او را با آن حال دیده و امروز علاوه بر آنکه اثری از آن جراحت در وجودش نیست، بلکه در سیمای یک جوان سرحال آمده و حتی دندانهایش روییده است فوقالعاده ترسید و از آن به بعد حتی در کاخش پشت به مقام حضرت ولیعصر علیه السلام که در حله بود نمی نشست و به شیعیان و اهل حله محبت و نیکی می کرد و پس از مدت کوتاهی مورد غضب واقع شد و به درک واصل گردید.
?ملاقات با امام زمان ص ١۵٠
#صلیالله_علیک_یاعلیبنموسیالرضا
?خوشم که جوهر عشق تو در سرشت من است
?محبت تو همان خط سرنوشت من است
?گناهکارم و از آسـتان قدس شما
?کجا روم؟! به خدا مشهدت بهشت من است
#صلیالله_علیک_یاعلیبنموسیالرضا
آیت_الله_مکارم_شیرازی
✍️قالَ ( علیه السلام ) :
إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ
✍️ترجمه
و درود خدا بر او فرمود: چون نشانه های نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسی، نعمتها را از خود دور نسازید.
✍️تفسیر
♦️ دومسئله مهم در شکرگزاری (بخش دوم)
1⃣حقیقت شکر
شکر سه مرحله دارد :
▪️مرحله #قلبى که انسان از نعمت هاى خدا خشنود و راضى و سپاسگزار باشد
▪️مرحله #زبانى که آنچه را درون قلب اوست بر زبان جارى سازد
▪️مرحله مهم مرحله #عملى شکر است
این مرحله عبارت است از این که نعمت های الهى #درست بهره بردارى شوند و #اهداف اين مواهب در نظر گرفته شوند و #به_سوى آن اهداف #حرکت کنند,
یعنی در مسیر اهداف وافکار #شیطانی #قرار_نگیرند
بسيارند کسانى که شکر قلبى و زبانى دارند; ولى در مرحله شکر عملى #مقصرند.
درنتیجه #فلسفه و#حقيقت شکر این است که مواهب برای انسان نيست از سوى #ديگرى است و آن را براى اهداف خاصى آفريده و اگر در غير آن اهداف به کار گرفته شود #خيانت در آن #نعمت است.
2⃣خداوند نیازی به شکر وسپاسگزاری انسانها ندارد
انسان ها با سپاسگزارى #تشويق می شوند و آرامش روحى پيدا می کنند #ساحت_خداوند_متعال از این قبیل امور دور است .
بنابراین سخن در اینجا از #نياز_انسان است نه نیاز خداوند قادر و متعال که اگر نعمت ها و مواهب الهی در اهداف درست بهره برداری نشوند خداوند که #حکيم است طبق #حکمتش این مواهب را به #اهلش می سپارد
#کفر_كننده نعمت درحقیقت به ساحت مقدس الهی #توهین می کند و مستحق #مجازات_الهي است.
#آیت_الله_مکارم_شیرازی#حکمت_13
امتحان شدن شیعیان در آخرالزمان
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
امتحان شدن شیعیان در آخرالزمان
امام صادق(ع) درباره شدت فتنههای زمان غیبت میفرماید:
«وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛
َّوَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛
وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛
حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر»
به خدا سوگند شما خالص میشوید؛
به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛
به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛
تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر.
در این میان کسانی نجات خواهند یافت که:
?١- خود را در زمان غیبت به امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)
نزدیک و نزدیکتر کنند؛
و
?٢- خود را از رذایل اخلاقی پاک کنند
و به صفات حسنه نیکو گردانند(تزکیه نفس کنند).
?٣-شناخت امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)
و دعای فراوان برای فرج ایشان،
تنها راه نجات در این دوران پر از فتنه است.
?بحارالانوار، ج5، صفحه216
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
در اوج تنهایی
اللهم ارزقنا رویت قائم آل
محمد (عج)
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
یا بقیة الله!
در اوج تنهایی
روایت شده وقتی حضرت مهدی (عج) ظهور میکنند خیلی ها تعجب می کنند
وقتی ایشان رو می بینند…
یه عده میگن من این آقا رو میشناسم…
من این آقا رو دیدم…
من این آقا رو تو بازار دیدم…
من این آقا رو تو حسینیه دیدم…
من این آقا رو تو مشهد تو حرم امام رضا(ع) دیدم…
این آقا به من کمک کرده…
این آقا همسفرم بوده…
با این آقا اشک ریختم تو هیأت…
من به این آقا سلام کردم …
این آقا به من سلام کرده جوابشو ندادم…
°
°
°
یا صاحب الزمان، اگر به امید خدا و به حق آقا سید الشهداء اون روز من زنده بودم…
من از کدام اشخاص بودم اون روز؟؟؟
نکنه سلام شما رو جواب نداده باشم؟؟؟
نکنه وقتی داشتم گناهی میکردم شما اونجا بودین؟؟؟
یاحجة بن الحسن العسکری
یاحجة بن الحسن العسکری
یاحجة بن الحسن العسکری
دستم گرفته ای رها نکن!!!
دلنوشته از منتظر دلشکسته
ای منتظر غمگین مشو / مفتون امینی
? ای منتظر غمگین مشو / مفتون امینی
ای دل بشارت میدهم، خوش روزگاری میرسد
یا درد و غم طی میشود، یا شهریاری میرسد
گر کارگردان جهان، باشد خدای مهربان
این کشتی طوفان زده، هم بر کناری میرسد
اندیشه از سرما مکن، سر میشود دوران دی
شب را سحر باشد ز پی، آخر بهاری میرسد
ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر
گردی بپا شد در افق، گویی سواری میرسد
یار همایون منظرم، آخر در آید از درم
امید خوش میپرورم، زین نخل باری میرسد
کی بوده است و کی شود ملک غزل بیحکمران
هر دوره آنرا خواجهای یا شهریاری میرسد
«مفتون» منال از یار خود، گر بر تو گاهی تلخ شد
کز گل بدان لطف و صفا، گه نیش خاری میرسد