#پدر_موشکی_ایران
?مراسم تشییع شهدا? را خیلی مفصل آن شب تلویزیون? پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من #زهرا را در بغلم نشاندم و هر دو با هم این مراسم را دیدیم و #اولین_بار زهرا قضیه را از تصاویر تشییع پدرش در تلویزیون فهمید?
?همان موقعی آهی کشید و گفت: مامان #باباشهیدشد؟ که من گفتم بله او شهید شده? خب خیلی سخت بود. اما #خدا کمک کرد. #زهرا هم کم کم با قضیه کنار آمد. اما آه سوزناکی? که آن لحظه کشید را #هیچ_وقت فراموش نمیکنم.
?هرچند باید بگویم #حاج_حسن کنار ماست? و ما اصلا هیچ گاه احساس نمیکنیم که نیست❌ حتی در زمان حیاتش به خاطر ماموریتها خیلی اوقات در خانه نبود ولی الان آن #ماموریتها هم نیست و ما دائم حضورش را در خانه احساس میکنیم?
✍️پ ن: زهرا؛ دختر کوچک شهید تهرانی مقدم در زمان شهادت او، 5 سال و نیماش بود.
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
#پدر_موشکی_ایران
اللهـــــــم عجل لولیـــک الفــــــــرج
مولای من!!
یوسف زیبای زهرا!!!
شنیده ام از ما دلتنگ ترى براى آمدنت..
شنیده ام دل نگرانِ مایى..
شنیده ام گریه مى کنى براى ما..
کى تمام مى شود..
غروب هایى که “دلِ” ما “گیرِ” دلتنگى ات است آقا؟؟
تسبیحی بافته ام،
نه از سنگـــــــ….
نه از چوبــــــــ….
نه از مرواریــــــــد…
من
بلور اشکـــــــهایم
را به نخ کشیده ام….
تا برای ظهورتـــــــان دعا کنم….
بیا آقاجان…..بیا که وقت آمدن است….
اللهـــــــم عجل لولیـــک الفــــــــرج
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد؛ ان شاءالله
⭕️ در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ احمد متوسلیان در جایی از تاریخ گم شد!
اولین رزمنده مدافع حرم، که از ٣٧ سال پیش در غُباری از گمنامی ایستاده است.
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد؛ ان شاءالله
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
سه #گناه است که کیفرشان در همین دنیا می رسد و به #آخرت نمی افتد:
?سه #گناه است که کیفرشان در همین دنیا می رسد و به #آخرت نمی افتد:
?آزردن پدر و مادر
?زورگویی و ستم به مردم
?ناسپاسی نسبت به خوبی های دیگران
?پیامبر اکرم(ص)
تشرف حاج علی بغدادی
❇️حجت الاسلام #عالی
?تشرف حاج علی بغدادی?
? #مرحوم حاج علی #بغداد ريسندگی و كارخانه ایی در بغداد داشته است. برای دادن #خمس مالش به نجف میرود كه خمس مالش را به بزرگان نجف، آيت الله شيخ مرتضي انصاری بدهد. وجوهاتش را حساب كرده، صبح پنجشنبها بوده است. بعد زيارت #كاظمين رفته، #نجف و كاظمين را زيارت كرده است. بعد به بغداد برگشته است.
?میگويد در مسير برگشت با يك #كسی برخورد كردم، كه به من #فرمود: حاج علی حال شما چطور است؟ بعد ايشان فرمودند: حاج علی میآيی به #كاظمين برگرديم، امشب، شب جمعه است. شب زيارت اجداد من در كاظمين میباشد كه نزديك است. من هم گفتم: #چشم!
?من برمیگردم. يك مؤمنی به من پيشنهادی داده است. بعد ايشان گفت: #برگرديد تا من #شهادت بدهم تو از دوستان ما هستی. گفتم: شما #چطور شهادت میدهيد؟ مگر چقدر مرا می شناسيد؟ گفت: من چطور نشناسم آن كسي را كه #حق ما را به ما میرساند؟ گفتم: كدام حق؟ گفت: خمسی كه به #وكلای ما دادی.
? گفت: من باز متوجه نبودم. ايشان شيخ #انصاری را وكيل خودش میداند. #برگشتيم و همينطور كه میآمديم، كنار راه ميوههايی را میديدم كه برای اين #فصل نيست. #فصل، فصل زمستان بود. ميوهها طور ديگری بود. هوا را طور ديگری میديدم و عطرآگين بود. #همينطور كه با هم راه ميرفتيم،سؤالاتی از ايشان پرسيدم.
?مثلاً اينكه #بعضی دوستان ما زيارت مشهد مشرف شدند، میخواستم بدانم زيارت فلانی قبول است؟ فرمود: انشاءالله قبول است. فلانی هم #مشرف شده است، زيارتش قبول است؟ انشاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده، قبول است؟ ديدم سكوت كردند. گفتم: بعضی از كسانيی كه اهل #منبر هستند، میگويند: اگر كسی شب جمعه زيارت ابا عبدالله الحسين را بخواند، «زيارت الحسين امانٌ من النار» آدم را از #جهنم ايمن ميكند. اين #حديث درست است؟
? ديدم #چشمانش اشك زده است و اسم #حسين را كه شنيد، فرمود: بله، درست است. «زيارت الحسين امانٌ من النار» بعد به كاظمين رسيديم. #شروع به سلام دادن به ائمه كرد. تك تك سلام داد به اسم امام زمان که رسيد، سؤال كرد: حاج علی امام زمان خودت را میشناسی؟ گفتم: #چطور نشناسم. معلوم است میشناسم. گفت: خوب سلام بده. گفتم: «السلام عليك يا حجة الله، السلام عليك يا صاحب الزمان، يابن الحسن» گفت: «عليك السلام و رحمة الله و بركاته» .
?جواب #سلام مرا داد، باز من متوجه نبودم. كسی كه خبر از قبولی زيارت بعضیها، خبر از چيزهايی كه غير #معصوم نمیتواند بدهد. #مراجعی مثل شيخ انصاری را نماينده خودش میداند. #خمس را میگويد: حق ما است.
?برای خواندن نماز #زيارت ايستاديم. نماز كه تمام شد، آخر نماز به ذهن من آمد، اين قرائن و نشانهها برای #حضرت بوده است. نماز كه تمام شد، نگاه كردم ديدم حضرت نيست. در آن زمان يك حالت گيجی و تحير بوده است. ولي بعد با قرائنی #متوجه میشويم و چه #حسرت سنگينی است.
#دنیای_وارونه_ما
? #دنیای_وارونه_ما
?دنیای ما دنیای #وارونه ای است
که بسیاری از جدی ها به #شوخی و بازی گرفته شده و به عکس خیلی از بازی ها ، #جدی به حساب می آید.
?برای دیدن یک #فیلم یا مسابقه فوتبال #خیابان ها خلوت می شود
و ساعت ها وقت #صرف می گردد
و آنقدر #جدی گرفته می شود
که حتی برخی از نتیجه ی این مسابقات #سکته می کنند.
?ولی #فرصتی برای #شناخت زندگی ابدیشان و #اهمیتی برای آمادگی پیدا کردن نسبت
به آن ندارند.
#استاد_عالی