سوره زمر آیه 53
قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم
بگو اى بندگان من که بر خود زیادهروى و اسراف کردید، از رحمت خدا نا امید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد ؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
سوره زمر آیه 53
سوره زمر آیه 53
قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم
بگو اى بندگان من که بر خود زیادهروى و اسراف کردید، از رحمت خدا نا امید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد ؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
سوره زمر آیه 53
معنی سرنوشت از زبان امام علی (ع)
داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد اول
محمد محمدی اشتهاردی?
? توحید و خداشناسی و مسائل اعتقادی ?
?معنی سرنوشت از زبان امام علی (ع)?
(سال 36 هجری بود، امیرالمؤمنان علی(ع) همراه سپاه خود، برای سرکوبی سپاه معاویه به سرزمین صفین رهسپار شدند و جنگ صفین در گرفت و 18 ماه طول کشید، تا اینکه جنگ به پایان رسید و به کوفه باز گشتند).
✅روزی پیرمردی به حضور علی (ع) (در کوفه) آمد و پرسید:ای امیرالمؤمنان! آیا رفتن ما به جبهه صفین و جنگیدن با اهل شام به قضاوقدر الهی بود؟.
امام علی: آری ای پیر مرد! بر هیچ فرازی بالا نرفتیم، و بر هیچ نشیبی فرود نیامدیم مگر به قضا و قدر خدا.
پیرمرد( که از این سخن امام، برداشت ناصحیح کرده بود و خیال می کرد یعنی ما به اجبار الهی رفتیم، و بشر در زندگی محکوم به جبر الهی است) گفت:
بنابراین من این رنجی را که در این سفر کشیدم، می توانم به حساب خدا بگذارم؟ (و بگویم خدا مرا به این رنج، مجبور ساخته بود پس من اجری ندارم):
امام علی: ای پیرمرد خاموش باش و چنین سخنی نگو، بلکه به خدا سوگند، خداوند پاداش بزرگی برای رفتن شما به صفین، و اقامت در آنجا، و بازگشت از آنجا، به شما داده است، و شما در هیچیک از اعمال خود مجبور نبوده اید.
پیرمرد: اگر ما در رفتن به سوی صفین، آزاد و با اختیار بودیم، پس چرا بازگشت ما به قضاوقدر خدا باشد؟.
امام علی: گویا گمان می کنی که منظور از قضاوقدر، قضای حتمی الهی، و قدر ناگزیر او بوده است(که مجبور بوده ای) اگر چنان ثواب و عقاب وامر و نهی و باز داشت خدا، بیهوده خواهد شد، و مژده و تهدید انسان، بی معنی است، و دیگر نیکوکار سزاوار تحسین، و گنهکار سزاوار سرزنش نیست، و نیکوکار از گنهکار، شایسته تر به تشویق نخواهد بود، و گنهکار از نیکوکار، سزاوارتر به سرزنش نیست، چنین سخن، همان سخن بت پرستان و دشمنان خدا، و حزب شیطان و اهل قدر و مجوس این امت است، خداوند متعال، تکلیف را بر اساس اختیار بشر، (و نیز) بازداشتن را بر اساس اختیار بشر نموده( تا آنها از روی اختیار، به راه فساد نروند) و برای اعمال نیک اندک، پاداش بسار داده، و اطاعت نکردن از خدا، پیروزی بر او نیست، و اطاعت از او، از روی زور و اجبار نمی باشد، و به مردم آنچنان اختیار کامل نداده که همه چیز را به آنها واگذار کرده باشد(که اهل تفویض می گویند)، آسمانها، زمین و فضا را بیهوده نیافریده، و پیامبران را بی جهت به عنوان بشیر ونذیر (مژده دهنده و ترساننده) نفرستاده است، که این عقیده کافران است، وای بر آنها از آتش دوزخ.
?بیان شیوا او مستدل امام علی(ع) آنچنان آن پیرمرد را قانع و خشنود ساخت و تحت تأثیر قرار داد که در مدح علی (ع) این دو شعر را خواند:
انت الامام الذی نرجو بطاعته —— یوم النجاة من الرحمان عفراناً
اوضحت من امرنا ما کان ملتبساً—– جزاک ربک بالاحسان احساناً
:توئی آن امامی که در روز قیامت به خاطر اطاعت از او از خدای مهربان، امید آموزش داریم- که در مورد امر دین آنچه را مشکل بود، برای ما روشن نمودی، خداوند در برابر این احسان، جزای نیک به تو بدهد.
داستانهای قرآنی و مذهبی
معنی سرنوشت از زبان امام علی (ع)
داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد اول
محمد محمدی اشتهاردی?
? توحید و خداشناسی و مسائل اعتقادی ?
?معنی سرنوشت از زبان امام علی (ع)?
(سال 36 هجری بود، امیرالمؤمنان علی(ع) همراه سپاه خود، برای سرکوبی سپاه معاویه به سرزمین صفین رهسپار شدند و جنگ صفین در گرفت و 18 ماه طول کشید، تا اینکه جنگ به پایان رسید و به کوفه باز گشتند).
✅روزی پیرمردی به حضور علی (ع) (در کوفه) آمد و پرسید:ای امیرالمؤمنان! آیا رفتن ما به جبهه صفین و جنگیدن با اهل شام به قضاوقدر الهی بود؟.
امام علی: آری ای پیر مرد! بر هیچ فرازی بالا نرفتیم، و بر هیچ نشیبی فرود نیامدیم مگر به قضا و قدر خدا.
پیرمرد( که از این سخن امام، برداشت ناصحیح کرده بود و خیال می کرد یعنی ما به اجبار الهی رفتیم، و بشر در زندگی محکوم به جبر الهی است) گفت:
بنابراین من این رنجی را که در این سفر کشیدم، می توانم به حساب خدا بگذارم؟ (و بگویم خدا مرا به این رنج، مجبور ساخته بود پس من اجری ندارم):
امام علی: ای پیرمرد خاموش باش و چنین سخنی نگو، بلکه به خدا سوگند، خداوند پاداش بزرگی برای رفتن شما به صفین، و اقامت در آنجا، و بازگشت از آنجا، به شما داده است، و شما در هیچیک از اعمال خود مجبور نبوده اید.
پیرمرد: اگر ما در رفتن به سوی صفین، آزاد و با اختیار بودیم، پس چرا بازگشت ما به قضاوقدر خدا باشد؟.
امام علی: گویا گمان می کنی که منظور از قضاوقدر، قضای حتمی الهی، و قدر ناگزیر او بوده است(که مجبور بوده ای) اگر چنان ثواب و عقاب وامر و نهی و باز داشت خدا، بیهوده خواهد شد، و مژده و تهدید انسان، بی معنی است، و دیگر نیکوکار سزاوار تحسین، و گنهکار سزاوار سرزنش نیست، و نیکوکار از گنهکار، شایسته تر به تشویق نخواهد بود، و گنهکار از نیکوکار، سزاوارتر به سرزنش نیست، چنین سخن، همان سخن بت پرستان و دشمنان خدا، و حزب شیطان و اهل قدر و مجوس این امت است، خداوند متعال، تکلیف را بر اساس اختیار بشر، (و نیز) بازداشتن را بر اساس اختیار بشر نموده( تا آنها از روی اختیار، به راه فساد نروند) و برای اعمال نیک اندک، پاداش بسار داده، و اطاعت نکردن از خدا، پیروزی بر او نیست، و اطاعت از او، از روی زور و اجبار نمی باشد، و به مردم آنچنان اختیار کامل نداده که همه چیز را به آنها واگذار کرده باشد(که اهل تفویض می گویند)، آسمانها، زمین و فضا را بیهوده نیافریده، و پیامبران را بی جهت به عنوان بشیر ونذیر (مژده دهنده و ترساننده) نفرستاده است، که این عقیده کافران است، وای بر آنها از آتش دوزخ.
?بیان شیوا او مستدل امام علی(ع) آنچنان آن پیرمرد را قانع و خشنود ساخت و تحت تأثیر قرار داد که در مدح علی (ع) این دو شعر را خواند:
انت الامام الذی نرجو بطاعته —— یوم النجاة من الرحمان عفراناً
اوضحت من امرنا ما کان ملتبساً—– جزاک ربک بالاحسان احساناً
:توئی آن امامی که در روز قیامت به خاطر اطاعت از او از خدای مهربان، امید آموزش داریم- که در مورد امر دین آنچه را مشکل بود، برای ما روشن نمودی، خداوند در برابر این احسان، جزای نیک به تو بدهد.
داستانهای قرآنی و مذهبی
#آبروی_کسی_را_نبر ⇩
✅ #آبروی_کسی_را_نبر ⇩
یکی از فرزاندان آیت الله سلطانی طباطبایی(ره)
می گوید: یک روز نشسته بودیم؛
با خود گفتم از پدرم استفاده بکنم،
به ایشان گفتم: اگر بنا بشود که شما به من
فقط یک نصیحت بکنید، چه می گویید؟
ایشان سرشان را پایین انداخته، تأملی کردند؛
سپس سرشان را بلند کرده فرمودند:
? آبروی کسی را مبر!
“آیت الله فاطمی نیا “
? کتاب نکته ها از گفته ها، دفتر اول، ص۴۰
#چادرانه
#چادرانه
باید برای تو نوشت
برای تو که حاضرنیستی دراین گرمای داغ وطاقت فرسای تابستان چادرت رادر ازای لذت خنک شدن معامله کنی وکناربگذاری.
باید برای تو نوشت
برای تو که پوشش مقدست سوژه کلیپهای دابسمش میشودبرای خنده های بی مغزاین و آن
و تو به خاطرمظلومیت ونجابتت دم نمیزنی.
باید برای تو نوشت
برای توکه طعنه هاونگاه های معنی داراین روزهاراتحمل میکنی به عشق خانم فاطمه زهرا(س)ومولایت مهدی(عج).
باید برای تو نوشت
برای توکه وقتی پیش ازیک خانم بدحجاب وارد فروشگاه میشوی،فروشنده حق تورا فراموش میکندوبه کارخانم بدحجاب سریع تررسیدگی میکند
این بی عدالتی ها نه تنهاتو راسست نمیکند بلکه اراده ات راقوی تر میکند.
باید برای تونوشت
برای توکه هنگام ورودبه دانشگاه چادرت را درون کیفت نمیگذاری بلکه آن راباافتخار برسرت حفظ میکنی ومایه ی مباهات خودت میدانی.
بایدبرای تونوشت
برای تو که چادرت در کنار سواحل شمال،عروسی ومهمانی ومحل کار ودانشگاه همراه همیشگی ات اس
یارجدا نشدنی ات
سنگرت..
بایدبرای تونوشت
برای توکه قول دادی برعهدی که باشهدا بستی تاپای جانت بمانی
اگرچه چادرت خاکی
پهلویت لگدمال
وباصورت نقش زمین شوی..