خشتي از طلا و خشتي از نقره
✅خشتي از طلا و خشتي از نقره
✍️رسول خدا (ص) فرمودند:
وقتي مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختماني مي سازند ولي گاهي دست از كار مي كشند از فرشتگان پرسيدم:
شما چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ سبب چيست؟پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختماني به ما برسد مشغول مي شويم و هرگاه نرسد از كار باز مي ايستيم.گفتم: مصالح ساختماني شما چيست؟
?جواب دادند: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر وقتي مؤمن اين ذكر را مي گويد ما ساختمان را مي سازيم. وقتي كه ساكت مي شود ما نيز دست از كار مي كشيم.
?بحار جلد ۷۳ صفحه صفحه ۲۴۶
?بحار جلد ۱۸ صفحه ۲۹۲
?بحار جلد ۹۳ صفحه ۸۳
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
این ۵ جمله رابه خاطر بسپارید :
#سوادزندگی
این ۵ جمله رابه خاطر بسپارید :
١- هر چالشی فرصتی برای رشد و پیشرفت است.
٢- شما نتیجه افکاری هستید که تا کنون داشته اید.
٣- اگر به همان عادت های قدیمی ادامه دهید،زندگی تان بهتر از این نخواهد شد.
٤-تا زمانی که دیگران را مسبب ناکامی های خود بدانید، هرگز موفق نخواهید شد.
٥- اگر می خواهید بهترین ها را دریافت کنید،باید باور داشته باشید که سزاوار بهترین ها هستید.
#سوادزندگی
#سوادزندگی
این ۵ جمله رابه خاطر بسپارید :
١- هر چالشی فرصتی برای رشد و پیشرفت است.
٢- شما نتیجه افکاری هستید که تا کنون داشته اید.
٣- اگر به همان عادت های قدیمی ادامه دهید،زندگی تان بهتر از این نخواهد شد.
٤-تا زمانی که دیگران را مسبب ناکامی های خود بدانید، هرگز موفق نخواهید شد.
٥- اگر می خواهید بهترین ها را دریافت کنید،باید باور داشته باشید که سزاوار بهترین ها هستید.
#سوادزندگی
#سوادزندگی
این ۵ جمله رابه خاطر بسپارید :
١- هر چالشی فرصتی برای رشد و پیشرفت است.
٢- شما نتیجه افکاری هستید که تا کنون داشته اید.
٣- اگر به همان عادت های قدیمی ادامه دهید،زندگی تان بهتر از این نخواهد شد.
٤-تا زمانی که دیگران را مسبب ناکامی های خود بدانید، هرگز موفق نخواهید شد.
٥- اگر می خواهید بهترین ها را دریافت کنید،باید باور داشته باشید که سزاوار بهترین ها هستید.
يکي از بازرگانان نیشابور، کنيزک خويش را به شيخ ابوعثمان حميري سپرد.
????
يکي از بازرگانان نیشابور، کنيزک خويش را به شيخ ابوعثمان حميري سپرد.
روزي شيخ را نگاه بدو افتاد و دل بدو باخت و شيفته او شد.
حال خود به مراد خويش ابوحفص حداد نوشت.
وي در پاسخ او فرمانش داد که به ري نزد شيخ يوسف رود.
هنگامي که ابوعثمان به ري رسيد و از مردم، خانه شيخ يوسف را جويا شد،
سرزنشش کردند که چگونه پارسائي چون تو از خانه ي بدکاري چون او همي پرسد؟
مرد به نيشابور بازگشت و حکايت رابه شيخ خويش ابوحفص عرضه کرد.
وي بار ديگر فرمانش داد که به ري بازگردد و شيخ يوسف را ملاقات کند.
ابوعثمان بار ديگر بري سفر کرد و از مردم خانه ي يوسف را جويا شد
و سرزنش و تحقيرشان را اعتنا نکرد.
گفتندش که خانه ي شيخ يوسف در کوي باده فروشان است.
ابو عثمان بدان جا شد و شيخ را درود گفت.
مرد پاسخ داد و وي را بزرگ داشت.
در کنار وي پسري زيبا روي نشسته بود و سوي ديگرش شيشه اي چون خمر نهاده بود.
شيخ ابوعثمان پرسيد: در اين خانه بدين محله چه ميکني؟
پاسخ داد: ستمگري خانه ياران مرا خريد و به باده فروشي بدل ساخت.
اما نيازي به خانه ي من نداشت.
شيخ باز پرسيد: اين پسر کيست و اين شيشه شراب چيست؟
شيخ پاسخ داد: اين پسر فرزند من است و اين شيشه نيز سرکه است.
شيخ ابو عثمان پرسيد: ز چه رو خود را در مظان تهمت مردم نهاده اي؟
از آن روي که مپندارند که من امين وثقه ام
و کنيزکان خويش بمن نسپارند که مفتونشان گردم.
ابو عثمان سخت بگريست و قصد پير خويش بدانست.
سه تا "خ" را فراموش نکن : خدا ... خوبی ... خنده ...
? سه تا “خ” را فراموش نکن :
خدا … خوبی … خنده …
? برای سه تا ” و ” ارزش قائل باش :
وقت … وفاداری … وجدان …
? تو زندگی عاشق سه تا ” ص ” باشد :
صداقت … صلح … صمیمیت .
? سه تا ” الف ” را در زندگی از دست نده :
امید … اصالت … ادب …
? سه تا ” ش ” تو زندگی خیلی تأثیرداره :
شکر خدا … شجاعت … شهامت
? آرزوی من برای شما سه تا ” س ” :
سعادت … سلامتی … سربلندی
? بهِشت٬جَهنَم٬بَرزَخ٬قَبر?