#الگوی_جوانان
#در_محضر_فرمانده
#جوان
#الگوی_جوانان
#سردار_سرافراز
#شهید_والامقام
#عباس_بابایی
? #ای_شهید?
چه خوب شوق #پرواز را فهمیدی و #درس انقلاب را به ما آموختی …
#انقلابی که بال #پرواز است
و ما #فرزندان همان انقلاب هستیم .
? #ای_شهید?
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#چادرانه
#چادرانه?
خواستـم✋
تا ڱُل ? زنــم
بر موے تـــو امـا نشــد☹️
چـادر??
#تــو
اے عزیـز ?
دروازه بانے میڪند…?
#پیامکی_از_بهشت
???????
#پیامکی_از_بهشت ?
بچه ها تا وقت دارید خودتان را بسازید و آماده شوید برای یک فردای پر مخاطره و یک درگیری بزرگ ، در درجه ی اول با نفستان و بعد با شیاطین بیرونی و بدانید که اگر توانستید خط نفستان را بشکنید می توانید به راحتی خط شکن گردید و خط شیاطین بیرونی را نیز بشکنید و الا پایتان در گل می ماند و دیگر یارای حرکت و جوشش را نخواهید یافت .
? #شهید_والامقام
? #محمدعلی_حجتی
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« نگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست … »
ما خاک بوس آستان اهل بیتیم
? ما خاک بوس آستان اهل بیتیم
شکر خدا از نوکران اهل بیتیم
? مانوس, با پیر و جوان اهل بیتیم
دلدادگان دودمان اهل بیتیم
? ما زیر دین خانِدان جود هستیم
ما در پناه مهدی موعود هستیم
? ما اهل ایران امت صاحب زمانیم
هر روز و شب در خدمت صاحب زمانیم
? شکر خدا که رَعْیت صاحب زمانیم
یک عمر زیر منت صاحب زمانیم
? آقاتر از مولای ما دنیا ندارد
جز او کسی دیگر هوای ما ندارد
? آقا سلام , عرض ادب , عرص ارادت
بار دگر در حق ما کردی محبت
? مثل همیشه داده ای ما را خجالت
در مجلس میلاد تو گشتیم دعوت
? با مهربانی سوی خود ما را کشاندی
هر خوب و بد را پای این سفره نشاندی
? تو مثل زهرا مادرت مشکل گشایی
در شادی و غم یار هر شاه و گدایی
? تو تکیه گاه و محرم اسرار مایی
دیدیم از تو مهربانی , با وفایی
? لطف تو از دل برده کل غصه ها را
دست دعای تو گرفته دست ما را
? ای دلشکسته از غریب و آشناها
ای غیبتت زیر سر امثال ماها
? خیلی به درد تو نخورد این ادعاها :
آقا بیا آقا بیا آقا بیاها
? ما جان خود را هدیه بر جانان نکردیم
ما لطف بسیار تو را جبران نکردیم
? بر این شب دنیا بتاب ای ماه پنهان
درد است در دل ها ولی کو راه درمان؟
? پر گشته این عالم ز غم های فراوان
عید و عزا بی تو ندارد فرق چندان
? خیری نمی بینیم از دورانِ بی تو
بس نیست آقا نیمه ی شعبانِ بی تو؟
? گم شد بدون تو در عالم مهربانی
کم می شود پیدا دل صاحب زمانی
? آقای من اینجا نه پیری نه جوانی
چون مهزیار از تو نمی گیرد نشانی
? جای شهیدان جای انصار تو خالیست
آقا ببخش اینجا کسی فکر کسی نیست
? آقا بیا و حال دنیا را عوض کن
این روزگار سرد اینجا را عوض کن
? هویی بکش , بی بال و پرها را عوض کن
آقا به جان مادرت ما را عوض کن
? وقتش شده با گوشه چشمی یا دعایی
مثل خودت ما را ابالفضلی نمایی
? ای که شده قلبت پریشان ابالفضل
ذکر لبت هر روز و شب, ای جان ابالفضل
? ای بی قرار داغ دستان ابالفضل
گریه کن لب های عطشان ابالفضل
? از روضه او هر دلی در التهاب است
قبر عمویت هم قد طفل رباب است
?محمد حسین رحیمیان
حکایت
?حکایت
✍️در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه. فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.
صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود. مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند. حمال پیر فریاد میزند “نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد: یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،به آرامی و خونسردی می گوید: ” خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.اما مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
?تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
?که خواجه خود روش بنده پروری داند