شهید مدافع وطن #محمد_غفاری
❣️روزهایی که از محل کار به خانه می آمد با همه ی خستگی سعی می کرد با لبخندی بر لب وارد شود. در حالی که چشمانش از فرط بی خوابی و خستگی سرخ شده بود، اما همچنان گرم و صمیمی صحبت می کرد. بعد شروع به احوال پرسی و خنده می کرد. فضای بیرون را کاملا از یاد می برد.
شهید مدافع وطن #محمد_غفاری🕊🌹
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
🌷 #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به نقل از همسر شهید
انگشتر را که دستش دیدم، خنده ام گرفت. حلقه ی ابراهیم یک انگشتر عقیق بود. توی عملیات رکابش شکسته بود. نگین را داده بود برایش رکاب ساخته بودند.. چه قید و بندی داشت! گفت: دوست دارم سایه ی تو همیشه دنبالم باشه.
#معرفی_کتاب
#معرفی_کتاب
🔹من ادواردو نیستم🔹
🔶نویسنده: جمعی از نویسندگان گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
🔶ناشر: انتشارت شهید هادی
🔶صفحات: ۱۰۴ صفحه
🔵معرفی کوتاه کتاب:
کتاب ۷۲ داستانک از زندگی ثروتمندترین شهید شیعه، مهدی (ادواردو) آنیلی برای نوجوانان است. این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دنیا و مظاهرش نفروخت. مردی که ثابت کرد میشود در درّۀ گناه بود، اما زنجیرهای شیطان را پاره کرد و تا اعلی علّیین بهشت پرواز کرد. مردی که بزرگترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است امام زمانش ظهور کند و از یارانش شود. شهید ادواردو آنیلی فرزند جیانی آنیلی، یکی از سرمایه داران بزرگ ایتالیایی و مالک سابق مجموعه فیات و مارلا کاراچو بود. او در جوانی به اسلام و سپس به مذهب تشیع گروید و این موضوع بر خاندان بزرگ و قدرتطلب او که با صهیونیستها نیز همکاریهای گسترده داشت، سخت گران آمد.
🔰قطعهی کوتاه کتاب:
داشت از کنار قفسههای کتابخانه رد میشد و به کتابها نگاه میکرد. جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه، تاریخ، رمان، شعر. جلوتر رفت. چشمش خورد به کتابی که در…
#برادرشهیدم❣️
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« زنده نگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست … »
مطمئن باش...!
شہید گنجی خطاب به شہید آوینی
گفت:حاج مرتضی!
دیگه باب شہادت هم بستہ شد…💔
شہید آوینی در جواب گفت:
نہ برادر!!!
#شہادت لباس تک سایزی است
که باید تنِ آدمِ به اندازه آن درآید
هروقت به سایز این لباسِ تک سایز
درآمدی…پروازمیکنی…!
مطمئن باش…!
#شبتون_شهدایی🌷
قال امیرالمومنین (علیه السلام):
✍️قال امیرالمومنین (علیه السلام):
کسی که از مردم دوری گزیند، با خدای سبحان انس میگیرد.
📚تصنیف غرر/ حدیث ۳۹۵۱