#وصیت_نامه_حضرت_علی_علیه_السلام (۸)
•┈••✾◆▪️✦✧✦▪️◆✾••┈•
#وصیت_نامه_حضرت_علی_علیه_السلام (۸)
در نهج البلاغه است که در پابان وصیت، امام (ع) فرزندان خود را مخاطب ساخت و به آنها فرمود:
ای فرزندان عبدالمطلب نیابم شما را که خون مسلمانان فرو روی ودیت به کشتار بزنید وبه این بهانه بگویید امیرالمومنین کشته شده و بدانید در برابر من جز کشنده من نباید کسی کشته شود …
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
#افطارانه ۲۴
✻?✻?✻?✻
#افطارانه ۲۴
از رمضان آموختم؛باید جلوتر از دنیا قدم بردارم،جلوتر از خودِ خودم! فقط این قدمـهاست؛ که مرا به خانـه تو خواهد رساند!خانـه تودرست یک کوچه بعد از “منِ” من است!
استادمحمدشجاعی
#التماس_دعای_فرج
اگر کسى از اين غصّه بميرد سزاوار است❗️
?اگر کسى از اين غصّه بميرد سزاوار است❗️
#نهج_البلاغه
?به من خبر رسيده است که يکى از لشکر شام به خانه زن مسلمان و زن غير مسلمان ديگرى که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردن بندها و گوشواره هاى آنان را از تنشان بيرون آورده است، در حالى که هيچ وسيله اى براى دفاع از خود، جز گريه و زارى و التماس نداشته اند! انها بعد از اين همه جنايات، با غنائم فراوانى به شهر و ديار خود بازگشته اند بى آن که حتّى يک نفر از آنان آسيب ببيند يا قطره خونى از آنها ريخته شود; اگر به خاطر اين حادثه (بسيار دردناک) مسلمانى از شدت تأسف و اندوه بميرد، ملامتى بر او نيست، بلکه به نظر من سزاوار است;
✍️اشاره به اين که احدى از مسلمانان آنجا به دفاع اين زن مسلمان و زن غير مسلمانى که در پناه اسلام بوده، برنخاسته است! گويى، خاک مرگ بر سر همه آنها پاشيده بوده اند که چنين ننگ آشکارى را براى خود پذيرفته اند، هم اموالشان به يغما رفته و هم نواميسشان مورد تعرّض قرار گرفته و هم پناهندگانشان مورد ظلم و ستم واقع شده اند.
✔️ آرى هيچ مسلمان غيرتمندى نمى تواند چنين حادثه دردناکى را تحمّل کند و اگر کسى از غصه و اندوه بميرد، جاى سرزنش نيست.
? #خطبه ۲۷
داستان ملاقات شیخ علی حلاوی با امام زمان (عج):#قسمت دوم
??#قسمت دوم
✳️ قسمت 2⃣ :
وقتی آن 40 نفر دوباره خون تازه را در صحن منزل جاری دیدند، گمانشان تبدیل به یقین شد و همگی قطع یقین پیدا کردند که حجت بن الحسن ارواحنا فداه مرد قصاب و شیخ علی حلاوی را به قتل رسانده و زود است که نوبت یک یک آنها فرا رسد و ملاقات با امام زمان علیهالسلام به قیمت جانشان تمام شود. از این رو بیدرنگ از جا برخاستند و از منزل شیخ علی حلّاوی گریختند. سپس حضرت رو به شیخ علی کرده، فرمودند: اینک به میان حیاط برو و به آنان بگو که به روی پشتبام بیایند تا با من دیدار کنند. شیخ علی از بام به زیر آمد و هنگامی که به صحن حیاط رسید، حتی یک نفر از آن 40 برگزیده را ندید و دانست که همه فرار کردهاند. به سرعت به پشتبام برگشت و گریختن آن 40 نفر را به عرض مبارک آن حضرت رسانید.
حضرت فرمودند: ای شیخ، دیگر آن همه با من عتاب و خطاب نکن! این شهر حله بود که میگفتی بیش از 1000 نفر از یاران و مخلصان ما فقط در این شهر هستند. پس چه شد که بین آن دوستان انتخابشده، کسی جز تو و این مرد قصاب باقی نمانده است؟! اینک سایر جاها را نیز به همین گونه قیاس کن! این جمله را فرمود و از نظر آن دو ناپدید گشت. پس از این ماجرا شیخ علی حلّاوی آن بقعه را مرمت کرد و به «مقام صاحبالزمان» موسوم نمود. از آن زمان تاکنون آن مقام شریف، محل طواف مردم و زیارتگاه عام و خاص است.
? منبع :
کتاب العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیهالسلام، ج 2، ص 77-78 شیخ علی اکبر نهاوندی
?ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج?
داستان ملا قات شیخ علی حلّاوی با امام زمان (عج) : #داستان_تشرفات#قسمت اول
?? داستان ملا قات شیخ علی حلّاوی با امام زمان (عج) :
#داستان_تشرفات
✳️ قسمت 1⃣
در حِلِّه عراق مکانی هست به نام مقام صاحب الزمان که در گذشته منزل شیخ علی حلاوی بوده که به دیدار امام عصر مشرف شده و علت نامگذاری آن داستان زیر است :
این مکان، خانة مردی عالم، زاهد، عابد و با تقوا به نام شیخ علی بوده که همیشه در انتظار ظهور حضرت مهدی علیهالسلام به سر میبرده است. او پیوسته نسبت به امام زمان علیهالسلام عتاب و خطاب میکرد و میگفت این غیبت از انظار در این زمان، برای چیست؟ در حالی که مخلصین شما در شهرها و اقطار عالم همچون برگ درختان و قطرههای باران فراوان هستند. در همین شهر خودمان، شیفتگان و دوستان شما بیش از 1000 نفرند. پس چرا ظهور نمیفرمایید تا دنیا را پر از قسط و عدل نمایید؟ تا آن که روزی شیخ علی با همان حال سر به بیابان نهاد و همین سخنان را آغاز کرد که ناگهان دید شخصی در هیأت عربی بَدَوی نزد او حاضر است و به او فرمود: جناب شیخ، به که این همه عتاب و خطاب مینمایی؟ عرض کرد: خطابم به حجّت وقت و امام زمان علیهالسلام است که با وجود این همه مخلص و ارادتمندی که در این عصر دارد چرا ظهور نمیکند در حالی که فقط بیش از 1000 نفر از محبان و یاران حضرت در حلّه هستند.
آقا فرمودند: ای شیخ، صاحبالزمان من هستم. با من این همه عتاب و خطاب نکن! مطلب این گونه نیست که تو فکر کردهای! اگر 313 نفر اصحاب من موجود بودند، ظاهر میشدم. در شهر حله که میگویی بیش از 1000 نفر مخلص واقعی دارم، جز تو و فلان شخص قصاب، کسی دوست با اخلاص من نیست. حال اگر میخواهی صورت واقع برایت مکشوف و روشن شود، برو مخلصین مرا که میشناسی، در شب جمعه به منزلت دعوت کن و در صحن حیاط، مجلسی آماده ساز. فلان قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله روی بام خانهات ببند. آنگاه منتظر ورود من باش تا حاضر شوم و واقع امر را به تو بفهمانم و آگاهت کنم که اشتباه نمودهای. چون فرمایشات حضرت به پایان رسید، امام از نظر شیخ غایب شدند
شیخ علی حلّاوی، مسرور از این ماجرا با خوشحالی فراوان به حلّه برگشت. نزد قصّاب رفت و قضیه را با او در میان گذاشت. آن دو با کمک یکدیگر 40 نفر را از بین 1000 نفری که ایشان از ابرار و منتظران حقیقی حجت غایب سلاماللهعلیه میپنداشتند انتخاب کردند و دعوت نمودند که در شب جمعه به منزل شیخ بیایند تا به لقای امام عصر علیهالسلام مشرف شوند.
شب جمعة موعود فرا رسید. مرد قصاب با آن 40 نفر برگزیده به خانة شیخ علی حلّاوی آمدند و در صحن حیاط نشستند. همه با وضو، رو به قبله، در حال ذکر و صلوات و دعا در انتظار قدوم قائم منتظر علیهالسلام لحظهشماری میکردند. شیخ علی نیز طبق فرمان حضرت، قبلاً دو بزغاله را روی پشتبام بسته بود و خود در صحن حیات، در حضور میهمانان، تشریففرمایی مولا را انتظار میکشید. چون پاسی از شب گذشت، به ناگاه همگی دیدند نور با عظمت و درخشانی که به مراتب از خورشید و ماه درخشندهتر بود، در آسمان ظاهر شد و تمام آفاق را روشن ساخت. سپس آن نور به طرف خانة شیخ علی آمد تا آن که بر پشت بام منزل قرار گرفت و فرود آمد. دقایقی بیش نگذشت که صدایی از پشتبام، آن مرد قصاب را فرا خواند. مرد قصاب امتثال امر کرده، برخاست و روی بام رفت و به خدمت حضرت شرفیاب شد.
پس از چند لحظه امام به او فرمودند: یکی از این دو بزغاله را نزدیک ناودان ذبح کن، به طوری که تمام خونش از ناودان سرازیر گردد و در صحن خانه جاری شود. مرد قصاب فرمان امام را اطاعت کرد. وقتی خونها در حیاط جاری شد، آن 40 نفر گمان کردند که حضرت مهدی علیهالسلام مرد قصاب را گردن زده و این خون اوست که از ناودان فرو میریزد. پس از اندکی صدایی از پشتبام به گوش رسید و شیخ علی حلّاوی را احضار فرمود. شیخ برخاست و خود را به روی بام رساند، دید مرد قصاب سالم و سلامت روی بام در محضر امام ایستاده، امّا یکی از دو بزغاله را سر بریده و خون بزغاله بوده که در صحن حیاط جاری شده است. در این هنگام، قصاب به امر حضرت بزغالة دوّم را نیز نزدیک ناودان سر برید و بار دوم خون از میان ناودان به میان حیاط سرازیر شد.
فضیلت و ثواب روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
?? فضیلت و ثواب روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
? روز بیست و چهارم، هیچ یک از شما از دنیا بیرون نمیرود مگر آنکه جایگاه خود را در بهشت مى بیند و به هر یک از شما ثواب هزار مریض و ثواب هزار غریب که در راه اطاعت خدا بیرون آمده اند، ارزانى مى دارد و پاداش آزاد کردن هزار برده از فرزندان اسماعیل علیهالسلام را به شما عطا مى کند.
? منبع:
امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 49