داستان ملاقات شیخ علی حلاوی با امام زمان (عج):#قسمت دوم
??#قسمت دوم
✳️ قسمت 2⃣ :
وقتی آن 40 نفر دوباره خون تازه را در صحن منزل جاری دیدند، گمانشان تبدیل به یقین شد و همگی قطع یقین پیدا کردند که حجت بن الحسن ارواحنا فداه مرد قصاب و شیخ علی حلاوی را به قتل رسانده و زود است که نوبت یک یک آنها فرا رسد و ملاقات با امام زمان علیهالسلام به قیمت جانشان تمام شود. از این رو بیدرنگ از جا برخاستند و از منزل شیخ علی حلّاوی گریختند. سپس حضرت رو به شیخ علی کرده، فرمودند: اینک به میان حیاط برو و به آنان بگو که به روی پشتبام بیایند تا با من دیدار کنند. شیخ علی از بام به زیر آمد و هنگامی که به صحن حیاط رسید، حتی یک نفر از آن 40 برگزیده را ندید و دانست که همه فرار کردهاند. به سرعت به پشتبام برگشت و گریختن آن 40 نفر را به عرض مبارک آن حضرت رسانید.
حضرت فرمودند: ای شیخ، دیگر آن همه با من عتاب و خطاب نکن! این شهر حله بود که میگفتی بیش از 1000 نفر از یاران و مخلصان ما فقط در این شهر هستند. پس چه شد که بین آن دوستان انتخابشده، کسی جز تو و این مرد قصاب باقی نمانده است؟! اینک سایر جاها را نیز به همین گونه قیاس کن! این جمله را فرمود و از نظر آن دو ناپدید گشت. پس از این ماجرا شیخ علی حلّاوی آن بقعه را مرمت کرد و به «مقام صاحبالزمان» موسوم نمود. از آن زمان تاکنون آن مقام شریف، محل طواف مردم و زیارتگاه عام و خاص است.
? منبع :
کتاب العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیهالسلام، ج 2، ص 77-78 شیخ علی اکبر نهاوندی
?ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج?