اصبغ بن نباته از حضرت علىّ بن ابى طالب (ع) روايت نموده كه پيغمبر خدا (ص) ، به من فرمود :
اصبغ بن نباته از حضرت علىّ بن ابى طالب (ع) روايت نموده كه پيغمبر خدا (ص) ، به من فرمود :
يا علىّ آيا میدانى معنى شب قدر چيست؟
عرض كردم : نه يا رسول اللَّه! پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
خداوند تبارك و تعالى در آن شب به تقدير و سرنوشتى كه در روز قيامت خواهد بود، قضا و حكم، و اندازه گيرى نموده، و در آنچه خداى عزّ و جلّ فرمان داد ولايت تو بود ، و نيز ولايت امامان از نژاد تو، تا روز قيامت.
? معانی الاخبار جلد 2 صفحه 250
دشمن زندگی زناشویی از دیدگاه روانشناسان
♨️
❌تلویزیون و فضای مجازی
❌خانه نشینی مرد
❌عدم رسیدگی به وضع ظاهری
❌بی توجهی
❌نگاه منفی به خانواده همسر
❌سکوت و عدم گفتگو درباره #مشکلات دشمن زندگی زناشویی از دیدگاه روانشناسان
شیخ مرتضی ریزی
شیخ مرتضی ریزی یکی از عالمان برجسته اصفهان به شمار می آید که در زهد، پرهیزکاری، عبادت، استجابت دعا و کناره گیری و کم معاشرت نمودن با مردم معروف بوده است.
حاج شیخ مرتضی ریزی از مدرسین جامع و عالی قدر حوزه علمیه اصفهان بود.
شیخ مرتضی ریزی در مسجد ذکرالله تدریس و امامت می نمود و شبهای جمعه در تخت فولاد به احیاء و قرائت دعای کمیل مشغول بوده و جمعیتی متجاوز از ده هزار نفر پای منبر او حاضر می شدند و چنان «الهی العفو» و یا « نور یا قدوس» می گفته است که صدایشان در اصفهان شنیده می شده و حتی نقل شده که آخوند کاشی نیز در مجالس دعای کمیل مرحوم ریزی شرکت می نموده و آن مجلس را با شور حال و وصف می کند.
سيد مصلح الدين مهدوي در توصيف محضر وي مي نويسد كه «هميشه عده اي از مقدسين زمان و متدينين اوان در صف جماعتش حاضر گرديده و در ايام ماه مبارك رمضان به منبر وعظ صعود فرموده؛ مردم را به وعده نعم الهي و وعيد عذاب نامتناهي شاد و رنجور مي داشت. هر كسي از فساق كه به محضرش حاضر مي شد، تائباً برمي گشت و ديگر گرد ملاهي و مناهي نمي گشت. در تضرع و زاري و انابت و بي قراري در درگاه حضرت باري كمتر عديل و نظير داشت. در شبهاي جمعه در زمين تخت فولاد كه از زمين هاي متبركه و مي توان گفت پس از اعتاب مقدسه زميني به اين شرافت نمي توان يافت احياء داشته؛ هر شب جمع كثيري را از پرتگاه گمراهي و ضلالت به شاهراه هدايت مي برد. در هر شب از شبهاي جمعه گويا قريب بيست هزار نفر و بيشتر در پاي منبرش حاضر گرديده، خويشتن را از آتش روز جزا به نعم بي منتهي مي رساندند».
او در شب ۱۷ رمضان ۱۳۲۹ قمری در سن حدود هشتاد سالگی درگذشت و جسدش با اصرار مردم اصفهان و ممانعت جهت دفن در زادگاهش از ریز(زرین شهر کنونی) تا اصفهان تشییع و در تختفولاد به خاک سپرده شد. نقل است که موقعی که جنازه به دروازه اصفهان میرسد شهر که به حالت تعطیل و عزادار درآمده بود با طنین اذان بیموقع به استقبال از جنازه میروند و با احترام فراوان شیخ را تا تخت فولاد تشییع و در محل محراب عبادت شبهای جمعه خود مدفون میکنند.
?دانشمندان وبزرگان اصفهان/سیدمصلح الدین مهدوی
#در_حسرت_ماه_خدا
? #در_حسرت_ماه_خدا
⚠️ انتهای #ماه_مبارک_رمضان، هشداری جدّی برای کسی است که #فرصت_استفاده و بهرهبردن از این ماه عزیز را به امید باقیمانده این ماه از دست داده است.
? امام علی علیه السلام در این رابطه میفرمایند:
? من أخَّرَ الفُرصَةَ عَن وَقتِها فَلْيَكُنْ على ثِقَةٍ مِن فَوتِها
? هر كس فرصت را از زمانش به تأخير اندازد، مطمئن باشد كه آن را از دست میدهد.
? عیون الحکم، ص ۴۳۷
? با #تأخیر در #توبه و تلاش برای کشف مشکلات ایمانی و روحی و ترمیم ارتباط خود با خدای متعال گمان این میرود که شخص، چند روز باقیمانده از این ماه را نیز بدون چندان بهرهای از کف بدهد و آنگاه است که غصّه از دست دادن فرصت از یک طرف، و تبعات عدم تطهیر روح و تقویت ایمان از طرف دیگر، باعث ایجاد کاهلی مضاعف در جهت اصلاح برای فلاح خواهد شد؛
? چراکه امیر مؤمنان علیه السلام میفرمایند:
? أشَدُّ الغُصَصِ فَوتُ الفُرَصِ؛
? سخت ترين اندوهها، از دست رفتن فرصتهاست.
? عیون الحکم، ص۱۲۲
⚠️ تا وقتی در ماه مبارک #رمضان هستیم #قدر آن را بدانیم.
#شهود_گریه_موجودات_بر_سیدالشهداء
#شهود_گریه_موجودات_بر_سیدالشهداء
یکی از روحانیون تعریف میکرد:
در حدود سال 1365 شمسی برای تبلیغ به یکی از روستاهای اطراف اصفهان رفتم . در آن روستا شخصی به نام کربلائی اسماعیل بود که به خاطر مسئله دانی و تقیدش به احکام و مسائل اسلامی به او شیخ اسماعیل می گفتند . وی برایم تعریف کرد:
یک سال ماه مبارک رمضان با فصل تابستان مقارن شد و گرمای آفتاب طاقت فرسا بود . از طرفی کار و کشاورزی هم زیاد بود و تمام روز را باید کار می کردیم .
در یکی از روزها به هنگام روزه تشنگی بر من بسیار اثر کرد . کار در بیابان زیر آفتاب شدید، آن روز طاقتم را گرفت . شب در منزل افطار کردم اما از کار روز خیلی خسته بودم . به همین خاطر با خود گفتم: امشب خسته ام و نمازم را در منزل می خوانم.
در بعضی روستاها و شهرها رسم بر این است که در اول افطار نماز اقامه نمی شود، مردم به خانه رفته افطار می کنند و سپس به مسجد آمده، نماز را به جماعت اقامه می کنند و سپس سخنرانی و مراسم شبهای ماه رمضان انجام می شود.
پس از این فکر یکباره به خودم گفتم: نه این خستگی نباید مانع از رفتن تو به مسجد شودو برخاسته به مسجد رفتم . چون نماز را به جماعت خواندیم،
حاج آخوند که مردی وارسته و اهل دلی بود، بر فراز منبر رفت و شروع به موعظه نمود . من دیدم دیگر توان نشستن ندارم. با خود گفتم: می روم در ایوان روبرو دراز می کشم و به سخنان حاج آخوند گوش می کنم. حاج آخوند موعظه ای کرد و سپس مصیبت را شروع کرد .
با شروع مصیبت حالم منقلب شد و اشک از چشمانم جاری شد . ناگهان دیدم گوئی اطرافم عوض شد و در و دیوار مسجد در حال گریه هستند، ستون ها، سنگها، سنگریزه ها و همه اجزاء مسجد در حال شیون و گریه اند علاوه بر آن طایفه ای از اجنه را دیدم که در بالای ایوان نزدیک اطاق جمع شده بودند و آنها هم مشغول عزاداری بودند . در این میان من تک تک سنگها و اجزاء مسجد را ادراک کردم در حال گریه هستند و در این حال گریه آنها نیز یکسان نیست بعضی بیشتر ضجه می زدند و بعضی ناله کمتری دارند .
بعد کربلایی اسماعیل رو به من کرده و یکی از سنگهای حوض وسط مسجد را نشان دادند و گفتند : این سنگ عجیب ناله و ضجه می زد . در این حال دیدم دو نفر از اهل مسجد آمدند و مرا صدا زده و از احوال من جویا می شوند من برخاستم و گفتم من حالم خوب است مگر چه شده است؟ من که چیزی نگفتم. گفتند: فریاد می زدی و صدایت به ناله و ضجه بلند بود .
?ناگفته های عارفان ،محمد جواد نور محمدی
#اللّٰهمَ_العَنْ_قَتَلة_اَمیرالمُؤمِنین
گفت اے فرزند ملجم دیر ڪردے قبل تو
در میان ڪوچه قنفذ جان حیدر را گرفت…
#اللّٰهمَ_العَنْ_قَتَلة_اَمیرالمُؤمِنین