#شهیدانه
#شهیدانه?
امام(ره) به ما آموخت که #انتظار در #مبارزه است?
و این بزرگ ترین پیام او بود.?
#شهیدمرتضیآوینی?
#اللهمعجللولیڪالفــرج?
بزرگترینگمشدھ
↳••♥️••
ولۍخوشبہحال
اوندلۍکہدرککرد
بزرگترینگمشدھزندگیش
امامزمانشہ..!(꧇
#شهید_مصطفی_چمران
خدایا!
از بد کردن آدمهایت؛
شکایت داشتم به درگاهت؛
اما شکایتم را پس میگیرم …
من نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدم هایت، نگاهم به تو باشد …
گاهی فراموش میکنم؛
که وقتی کسی کنار من نیست،
معنایش این نیست که تنهایم …
معنایش این است که
همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت …!
با تو تنهایی معنا ندارد!
(مانده ام تو را نداشتم چه میکردم …!)
دوستت دارم، خدای خوب من …
#شهید_مصطفی_چمران?
?اینجا قرار عاشقی با شهیدان است?
نگهبانی دل...
? #ڪــلامشهـــید
? نگهبانی دل…
?از شهید عبــاس بابایی پرسیدند:
عباس چه خبر؟! چه کار میکنی؟
گفت: به نگهبانی دل مشغولیـم تا
ڪسی جز خدا وارد نشــود.
?????????
#طنز_جبهه_ها
???????
#طنز_جبهه_ها
#کی_با_حسین_کار_داشت؟
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد : « ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت : « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد : « یاسر کجایی؟ » و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد : « حسین اسم کیه ؟ » و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد . با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین . یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد : « کی با حسین کار داشت ؟ » جاسم با خوشحالی ، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت : « من ! »
ترق !
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید !
? #هفته
?? #وحدت
??? #مبارک
#کی_با_حسین_کار_داشت؟
???????
#طنز_جبهه_ها
#کی_با_حسین_کار_داشت؟
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد : « ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت : « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد : « یاسر کجایی؟ » و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد : « حسین اسم کیه ؟ » و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد . با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین . یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد : « کی با حسین کار داشت ؟ » جاسم با خوشحالی ، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت : « من ! »
ترق !
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید !
? #هفته
?? #وحدت
??? #مبارک