خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? هنگامی که حاج احمد در کردستان بود، در یکی از درگیری ها پایش مجروح شد. همان ایام در آستانه عملیات طریق القدس در خوزستان بود و حاج احمد که از فرماندهان ارشد بود، اطلاعاتی در آن زمینه داشت.
در اتاق عمل بیمارستان خواستند حاج احمد را بیهوش کنند تا پایش را عمل کنند که اجازه نداد.
با تعجب به او گفتند که برای انجام عمل جراحی بر روی پایش باید سریعا او را بیهوش کنند.
ولی حاج احمد به هیچ وجه اجازه نداد او را بیهوش کنند و به دکترها گفت که بدون هرگونه بیهوشی پای او را عمل کنند.
عمل جراحی حدود یک ساعت و 45 دقیقه روی پای مجروح حاج احمد انجام شد بدون این که ذره ای ماده بیهوشی به او تزریق شود و حاجی کاملا درد را تحمل کرد.
بعد از عمل، از او پرسیدم که چرا اجازه نداد به او داروی بیهوشی تزریق شود؟ حاجی گفت:
“آدم وقتی بیهوش می شود، هنگام به هوش آمدن، اراده اش دست خودش نیست و نمی داند چه حرف هایی از دهانش خارج می شود. امکان داشت هنگام به هو ش آمدن پس از عمل جراحی، برخی اطلاعات نظامی از دهانم خارج شود که باعث لو رفتن عملیات شود."!
خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? هنگامی که حاج احمد در کردستان بود، در یکی از درگیری ها پایش مجروح شد. همان ایام در آستانه عملیات طریق القدس در خوزستان بود و حاج احمد که از فرماندهان ارشد بود، اطلاعاتی در آن زمینه داشت.
در اتاق عمل بیمارستان خواستند حاج احمد را بیهوش کنند تا پایش را عمل کنند که اجازه نداد.
با تعجب به او گفتند که برای انجام عمل جراحی بر روی پایش باید سریعا او را بیهوش کنند.
ولی حاج احمد به هیچ وجه اجازه نداد او را بیهوش کنند و به دکترها گفت که بدون هرگونه بیهوشی پای او را عمل کنند.
عمل جراحی حدود یک ساعت و 45 دقیقه روی پای مجروح حاج احمد انجام شد بدون این که ذره ای ماده بیهوشی به او تزریق شود و حاجی کاملا درد را تحمل کرد.
بعد از عمل، از او پرسیدم که چرا اجازه نداد به او داروی بیهوشی تزریق شود؟ حاجی گفت:
“آدم وقتی بیهوش می شود، هنگام به هوش آمدن، اراده اش دست خودش نیست و نمی داند چه حرف هایی از دهانش خارج می شود. امکان داشت هنگام به هو ش آمدن پس از عمل جراحی، برخی اطلاعات نظامی از دهانم خارج شود که باعث لو رفتن عملیات شود."!
خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? هنگامی که حاج احمد در کردستان بود، در یکی از درگیری ها پایش مجروح شد. همان ایام در آستانه عملیات طریق القدس در خوزستان بود و حاج احمد که از فرماندهان ارشد بود، اطلاعاتی در آن زمینه داشت.
در اتاق عمل بیمارستان خواستند حاج احمد را بیهوش کنند تا پایش را عمل کنند که اجازه نداد.
با تعجب به او گفتند که برای انجام عمل جراحی بر روی پایش باید سریعا او را بیهوش کنند.
ولی حاج احمد به هیچ وجه اجازه نداد او را بیهوش کنند و به دکترها گفت که بدون هرگونه بیهوشی پای او را عمل کنند.
عمل جراحی حدود یک ساعت و 45 دقیقه روی پای مجروح حاج احمد انجام شد بدون این که ذره ای ماده بیهوشی به او تزریق شود و حاجی کاملا درد را تحمل کرد.
بعد از عمل، از او پرسیدم که چرا اجازه نداد به او داروی بیهوشی تزریق شود؟ حاجی گفت:
“آدم وقتی بیهوش می شود، هنگام به هوش آمدن، اراده اش دست خودش نیست و نمی داند چه حرف هایی از دهانش خارج می شود. امکان داشت هنگام به هو ش آمدن پس از عمل جراحی، برخی اطلاعات نظامی از دهانم خارج شود که باعث لو رفتن عملیات شود."!
#فرمانده_دلها
? #فرمانده_دلها
? … تازه به قرارگاه فرعى نصر۲ رسیده بودیم و خیلى مشتاق بودم كه #حاج_احمد را ببینم. داشتم به طرف قرارگاه مى رفتم كه صحنۀ عجیبى را مشاهده كردم. در آن خلوت بعدازظهر كه همه توى سنگر بودند، دیدم او كنار تانكر آب نشسته و با یك دقت عجیبى، سرگرم شستن ظرف هاى غذاى بچه هاى قرارگاه است… خیلى تعجب كردم. آدم قََدَرى مثل #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ تیپ ۲۷ محمد رسول اللّه (ص) و مسئول قرارگاه فرعى نصر۲ دارد كاسه بشقاب مى شوید! … #حاجى غرق كار خودش بود. بلا فاصله دست به كار شدم. دوربین110 قراضه ام را آماده كردم و تا به خودش بجنبد، سریع او را در حال ظرف شستن غافلگیر كردم و عكسش را گرفتم.»
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
مرحلۀ اول #عملیات_فتح_المبین المبین، با پیروزى قاطع تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در جبهۀ نصر به پایان رسید که در نتیجه:
ارتفاعات استراتژیك #على_گره_زد، #شاوریه ، «مقر توپخانۀ سنگین سپاه چهارم ارتش عراق» در این منطقه، «سه راهى و ارتفاعات نادرى» آزاد شد و بدین ترتیب،تمام اهداف تعیین شده به تصرف رزمندگان تیپ۲۷ درآمد.
? برگرفته از کتاب #آذرخش_مهاجر
خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? هنگامی که حاج احمد در کردستان بود، در یکی از درگیری ها پایش مجروح شد. همان ایام در آستانه عملیات طریق القدس در خوزستان بود و حاج احمد که از فرماندهان ارشد بود، اطلاعاتی در آن زمینه داشت.
در اتاق عمل بیمارستان خواستند حاج احمد را بیهوش کنند تا پایش را عمل کنند که اجازه نداد.
با تعجب به او گفتند که برای انجام عمل جراحی بر روی پایش باید سریعا او را بیهوش کنند.
ولی حاج احمد به هیچ وجه اجازه نداد او را بیهوش کنند و به دکترها گفت که بدون هرگونه بیهوشی پای او را عمل کنند.
عمل جراحی حدود یک ساعت و 45 دقیقه روی پای مجروح حاج احمد انجام شد بدون این که ذره ای ماده بیهوشی به او تزریق شود و حاجی کاملا درد را تحمل کرد.
بعد از عمل، از او پرسیدم که چرا اجازه نداد به او داروی بیهوشی تزریق شود؟ حاجی گفت:
“آدم وقتی بیهوش می شود، هنگام به هوش آمدن، اراده اش دست خودش نیست و نمی داند چه حرف هایی از دهانش خارج می شود. امکان داشت هنگام به هو ش آمدن پس از عمل جراحی، برخی اطلاعات نظامی از دهانم خارج شود که باعث لو رفتن عملیات شود."!
خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? خاطره ای از حاج احمد متوسلیان
? هنگامی که حاج احمد در کردستان بود، در یکی از درگیری ها پایش مجروح شد. همان ایام در آستانه عملیات طریق القدس در خوزستان بود و حاج احمد که از فرماندهان ارشد بود، اطلاعاتی در آن زمینه داشت.
در اتاق عمل بیمارستان خواستند حاج احمد را بیهوش کنند تا پایش را عمل کنند که اجازه نداد.
با تعجب به او گفتند که برای انجام عمل جراحی بر روی پایش باید سریعا او را بیهوش کنند.
ولی حاج احمد به هیچ وجه اجازه نداد او را بیهوش کنند و به دکترها گفت که بدون هرگونه بیهوشی پای او را عمل کنند.
عمل جراحی حدود یک ساعت و 45 دقیقه روی پای مجروح حاج احمد انجام شد بدون این که ذره ای ماده بیهوشی به او تزریق شود و حاجی کاملا درد را تحمل کرد.
بعد از عمل، از او پرسیدم که چرا اجازه نداد به او داروی بیهوشی تزریق شود؟ حاجی گفت:
“آدم وقتی بیهوش می شود، هنگام به هوش آمدن، اراده اش دست خودش نیست و نمی داند چه حرف هایی از دهانش خارج می شود. امکان داشت هنگام به هو ش آمدن پس از عمل جراحی، برخی اطلاعات نظامی از دهانم خارج شود که باعث لو رفتن عملیات شود."!