السلام علی المهدی:
سه شنبه شب
نسیم جمکرانت می شود
مهمان دل های پریشان
که با یاد تو آرامش بگیرند
شیعیان با صفایت
السلام علی المهدی:
#شبتون_شهدایی التماس دعای فرج.....
#تلنگر
خدایا تو می دانی که تاجر پیشه نیستم ،
و تجارت با عشق را کفر میشمارم ، و در مقابلِ پرستشِ تو که نیاز طبیعی قلب من است ، اجری نمی خواهم ، و شرم دارم که در مقابل تو بایستم و خیال داد و ستد با تو را داشته باشم !
من به خود اجازه نمی دهم که خود را در برابر تو چیزی به حساب آورم که به فکر معامله بیفتد !
من از خود چیزی ندارم که در معامله با تو ارائه دهم ،
هر چه هست متعلق به توست…..
#شهیددکترمصطفی_چمران
? پنجاه سال عبادت
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج…..
#شبتون_شهدایی التماس دعای فرج.....
#تلنگر
خدایا تو می دانی که تاجر پیشه نیستم ،
و تجارت با عشق را کفر میشمارم ، و در مقابلِ پرستشِ تو که نیاز طبیعی قلب من است ، اجری نمی خواهم ، و شرم دارم که در مقابل تو بایستم و خیال داد و ستد با تو را داشته باشم !
من به خود اجازه نمی دهم که خود را در برابر تو چیزی به حساب آورم که به فکر معامله بیفتد !
من از خود چیزی ندارم که در معامله با تو ارائه دهم ،
هر چه هست متعلق به توست…..
#شهیددکترمصطفی_چمران
? پنجاه سال عبادت
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج…..
#تلنگرفکه کانال کمیل
#تلنگر
ابراهیم یعنی فکه ، یعنی کانال ، یعنی کمیل ، یعنی رمل ،
رمل یعنی یک قدم جلو سه قدم عقب !
یعنی غربت ،
یعنی کل ارض کربلا ،
ابراهیم یعنی ،
متحیرم چه نامم تو را…
#شهیدابراهیم_هادی
فکه کانال کمیل
« اللهم عجل لولیک الفرج »
#طنز_جبهه
#طنز_جبهه
تعداد مجروحین بالا رفته بود
فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت :
سریع بیسیم بزن عقب و بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!
شاستی گوشی بیسیم را فشار دادم و بخاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواستهمان سر در نیاورند ، پشت بیسیم با کد حرف زدم
گفتم: حیدر حیدر رشید
چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید ، بعد صدای کسی آمد:
_ رشید بگوشم.
+ رشید جان! حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
_ هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
+ شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟
– رشید چهار چرخش رفته هوا ! من در خدمتم.
+ اخوی مگه برگه کد نداری؟
– برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی میخوای؟
دیدم عجب گرفتاری شدهام ، از یک طرف باید با رمز حرف میزدم ، از طرف دیگر با یک آدم نا وارد طرف شده بودم !!
+ رشید جان ! از همان ها که چرخ دارند!
– چه میگویی؟ درست حرف بزن ببینم چی میخواهی ؟
+ بابا از همان ها که سفیده !
– هه هه! نکنه ترب میخوای !!
+ بیمزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره
– ای بابا! خب زودتر بگو که آمبولانس میخوای!!
کارد میزدند خونم در نمیآمد ، هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بیسیم گفتم…..
? رفاقت به سبک تانک
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????
ستارگان خاکی ،
#سیره_شهدا
وقتی دو نوع خورشت توی سفره بود ، عذرخواهی می کرد و نمی نشست سر سفره ، میگفت ، توی سفره دو نوع خورشت هست !!
هر چه می گفتیم ، بابا شما تازه از جبهه آمدید مرخصی ، باید یه کم به خودت برسی یا نه ؟!
میگفت ، ما از این عادت ها به خودمون ندادیم ….
#شهیدحاج_عبدالله_ضابط
? ستارگان خاکی ، ج22 ص41
? اللهم عجل لولیک الفرج…?