#سلام_امام_زمانم
#سلام_امام_زمانم ?
وقتی کسی?
برای تو تب هم نمی کند?
دیگر نسوز?
این همه آقا به پای شهر?
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد?
گممیشودصدایتودرخندههای شهر?
#شرمنده_ایم_آقا ?
#العجل_یامولاصاحبالزمان
#سلام_امام_زمانم
#سلام_امام_زمانم ?
وقتی کسی?
برای تو تب هم نمی کند?
دیگر نسوز?
این همه آقا به پای شهر?
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد?
گممیشودصدایتودرخندههای شهر?
#شرمنده_ایم_آقا ?
#العجل_یامولاصاحبالزمان
#سلام_امام_زمانم
#سلام_امام_زمانم ?
وقتی کسی?
برای تو تب هم نمی کند?
دیگر نسوز?
این همه آقا به پای شهر?
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد?
گممیشودصدایتودرخندههای شهر?
#شرمنده_ایم_آقا ?
#العجل_یامولاصاحبالزمان
حکایت
حکایت???
بهلول بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستایی رسید و زیر درختی مشغول به استراحت شد .او پاهای خود را دراز کرد و دستانش را زیر سرش قرار داد. پیرمردی با مشاهده او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید: تو دیگر چه کافری هستی؟
بهلول که آرامش خود را از دست داده بود جواب داد: چرا به من ناسزا می گویی؟ به چه دلیل گمان می کنی که من کافر و گستاخ هستم؟
پیرمرد جواب داد: تو با گستاخی دراز کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف مکه قرار دارند و به همین دلیل به خداوند توهین کرده ای!
بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که چشم های خود را می بست گفت: اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آن جا نباشد!
#سلام_امام_زمانم
#سلام_امام_زمانم ?
وقتی کسی?
برای تو تب هم نمی کند?
دیگر نسوز?
این همه آقا به پای شهر?
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد?
گممیشودصدایتودرخندههای شهر?
#شرمنده_ایم_آقا ?
#العجل_یامولاصاحبالزمان
#سلام_امام_زمانم
#سلام_امام_زمانم ?
وقتی کسی?
برای تو تب هم نمی کند?
دیگر نسوز?
این همه آقا به پای شهر?
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد?
گممیشودصدایتودرخندههای شهر?
#شرمنده_ایم_آقا ?
#العجل_یامولاصاحبالزمان