#والدين_حتما_بخوانند
#والدين_حتما_بخوانند
وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد
اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد
باز هم برتر بودن مردانه پسرم را به او یادآوری کردم
وقتی که حجاب را به دخترم آموختم
اما عفاف را به پسرم نیاموختم
به پسرم یاد دادم که نجابت فقط مخصوص زن است
وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم
اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد
به پسرم آموختم که بر خلاف خواهرش میتواند خطا کند
وقتی که عشق ورزیدن را در دخترم گناه کبیره دانستم
اما از رابطه داشتن پسرم با دختری نامحرم ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده
در واقع هوسباز بودن را به پسرم آموختم
وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو و صبور و فداکار باشد
اما به پسرم فقط یاد دادم که قدرتمند باشد
در واقع نام خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را
وقتی…
بله. من هم مقصرم که وظیفه مادری خود را در حق خودم و زنان جامعه ام به درستی انجام ندادم
من هم به عنوان یک زن ،مقصرم که به جای اصلاح خودم فقط به جامعه ام انتقاد کردم..
پس دنیایت را به پایشان بریز
تمام دنیا را بگردی
هیچکس جز مادر
دوستت نخواهد داشت
از آن دوست داشتنهای تمام نشدنی
تمام دنیا را بگردی
هیچکس جز پدر
غصه دار غمهایت نیست
❣پس دنیایت را به پایشان بریز?
هرگز نگو
❗️هرگز نگو
“خسته ام..!"زیرا اثبات میکنی ضعیفی؛بگو..نیاز به استراحت دارم.
❗️هرگز نگو..
“نمی توانم..!"زیرا توانت را انکار میکنی؛بگو….سعی ام را میکنم.
❗️هرگز نگو
“خدایا پس کی؟؟؟!"زیرا برای خداوند، تعیین تکلیف میکنی؛بگو..خدایا بر صبوریم بیفزا.
❗️هرگز نگو
“حوصله ندارم..!” زیرا…برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی؛ بگو..باشد برای وقتی دیگر..
❗️هرگز نگو
“شانس ندارم..!” زیرا به محبوبیتت در عالم، بی حرمتی میکنی؛بگو..حق من محفوظ است!
با بیان کلمات درست مسیر زندگیت را عوض کن!
جراح و تعمیرکار
☘?
?
جراح و تعمیرکار
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد!
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:
من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم! در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمد…
سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت :
اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی.
حکایت
?حکایت
از سلمان فارسی روایت شده، که: زنی از انصار به نام ام فروة، سخن درشتی به ابوبکر در مذمت او و مدح علی(ع) گفت: ابوبکر گفت: او را بکشید که مرتد شده او را کشتند، علی(ع) در مزرعه خود بود، وقتی خبر قتل ام فروه را شنید بر سر قبر او ایستاد و دست های خود را به آسمان دراز کرد و گفت: ای زنده کننده نفوس بعد از مرگ، و ای درست کننده استخوان های پوسیده! ام فروه را برای ما زنده کن، و او را سبب عبرت گنهکاران قرار بده، پس ام فروه در حالی که حله ای از دیبای سبز به خود پیچیده بود بیرون آمد، خبر به ابوبکر و عمر رسیده تعجب کردند، و امیرالمؤمنین(ع) او را به شوهرش برگرداند، و دو پسر آورد، و شش ماه بعد از علی(ع) زنده بود.
? منبع: سیصد و بیست داستان از معجزات و کرامات امام علی(ع)
? عباس عزیزی
حکایت بهلول و قاضی
?حکایت بهلول و قاضی
آورده اند که شخصی عزیمت حج نمود چون فرزندان صغیر داشت هزار دینار طلا نزد قاضی برده و درحضور اعضاء دارالقضاء تسلیم قاضی نمود و گفت: چنانچه در این سفر مرا اجل در رسید شما وصی من هستید و آنچه شما خود خواهید به فرزندان من دهید و چنانچه به سلامت بازآمدم این امانترا خودم خواهم گرفت.
وقتی به سفر حج عزیمت نمود از قضاي الهی در راه درگذشت و چون فرزندان او به حد رشد و بلوغ رسیدند امانتی را که از پدر نزد قاضی بود مطالبه نمودند قاضی گفت: بنا بر وصیت پدر شما که در حضور جمعی نموده هرچه دلم بخواهد باید به شما بدهم . بنابراین فقط صد دینار به شماها می توانم بدهم . ایشان بناي داد و فریاد و تظلم را گذاردند .
قاضی کسانی را که در محضر حاضر بودند که در آن زمان پدر بچه ها پول را تسلیم قاضی کرده بودحاضر نمود و به آنها گفت: آیا شما گواه بودید آن روزي که پدر این بچه ها هزار دینار طلا به من داد. مصیت نمود چنانچه در راه سفر به رحمت خدا رفتم هرچه دلم خواست از این زرها به فرزندان من بده آنها همه گواهی دادند که چنین گفت.
پس قاضی گفت : الحال بیشاز صد دینار به شما ها نخواهم داد آن بیچاره ها متحیر ماندند و به هرکس التجا می نمودند آنها هم براي این حیله شرعی راهی پیدا نمی نمودندتا این خبر به بهلول رسید . بچه ها را با خود نزد قاضی برد و گفت چرا حق این ایتام را نمی دهی ؟
قاضی گفت : پدرشان وصیت نموده که آنچه من خود بخواهم به ایشان بدهم و من صد دینار بیشتر نمی دهم . بهلول گفت : اي قاضی آنچه تو می خواهی نهصد دینار است بر حسب گفته خودت . بنابراین الحال که تو نهصد دینار می خواهی بنابر وصیت آن مرحوم که هرچه خودتخواستی به فرزندان من بده الحال همین نهصد دینار که خودت می خواهی به فرزندان آن مرحوم بده که حق آنهاست. قاضی ازجواب بهلول ملزم به پرداخت نهصد دینار به فرزندان آن مرحوم گردید .