#ارزشهای_دهه_۶۰
? #ارزشهای_دهه_۶۰
? روایتی از بیتوجهی اعضای سپاه پاسداران به مادیات در دهه اول پیروزی انقلاب
?عبدالله محمودزاده که مدتی عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران بود، در کتاب “تاریخ شفاهی تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” میگوید: بچههای سپاه حدوداً تا یکسال هیچ حقوقی دریافت نمیکردند. بعد از این مدت هم قرار شد ماهی هزار تومان به آنها بدهند، اما چنان جوّی از معنویت، اخلاص و فداکاری برقرار بود که بچهها یا خجالت میکشیدند پول بگیرند و یا حداکثر سعی میکردند هر قدر خرج میکردند بقیه هزار تومان را برگردانند.
?من یادم هست برادری به نام “شجاع” بود که بعداً هم شهید شد، او اول که پول نمیگرفت بعد هم که گرفت در آخر ماه هفتصد تومان آن را برگرداند و گفت من بیش از سیصد تومان خرج نداشتهام!
#ارزشهای_دهه_۶۰
? #ارزشهای_دهه_۶۰
? روایتی از بیتوجهی اعضای سپاه پاسداران به مادیات در دهه اول پیروزی انقلاب
?عبدالله محمودزاده که مدتی عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران بود، در کتاب “تاریخ شفاهی تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” میگوید: بچههای سپاه حدوداً تا یکسال هیچ حقوقی دریافت نمیکردند. بعد از این مدت هم قرار شد ماهی هزار تومان به آنها بدهند، اما چنان جوّی از معنویت، اخلاص و فداکاری برقرار بود که بچهها یا خجالت میکشیدند پول بگیرند و یا حداکثر سعی میکردند هر قدر خرج میکردند بقیه هزار تومان را برگردانند.
?من یادم هست برادری به نام “شجاع” بود که بعداً هم شهید شد، او اول که پول نمیگرفت بعد هم که گرفت در آخر ماه هفتصد تومان آن را برگرداند و گفت من بیش از سیصد تومان خرج نداشتهام!
#ارزشهای_دهه_۶۰
? #ارزشهای_دهه_۶۰
? روایتی از بیتوجهی اعضای سپاه پاسداران به مادیات در دهه اول پیروزی انقلاب
?عبدالله محمودزاده که مدتی عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران بود، در کتاب “تاریخ شفاهی تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” میگوید: بچههای سپاه حدوداً تا یکسال هیچ حقوقی دریافت نمیکردند. بعد از این مدت هم قرار شد ماهی هزار تومان به آنها بدهند، اما چنان جوّی از معنویت، اخلاص و فداکاری برقرار بود که بچهها یا خجالت میکشیدند پول بگیرند و یا حداکثر سعی میکردند هر قدر خرج میکردند بقیه هزار تومان را برگردانند.
?من یادم هست برادری به نام “شجاع” بود که بعداً هم شهید شد، او اول که پول نمیگرفت بعد هم که گرفت در آخر ماه هفتصد تومان آن را برگرداند و گفت من بیش از سیصد تومان خرج نداشتهام!
#ارزشهای_دهه_۶۰
? #ارزشهای_دهه_۶۰
? روایتی از بیتوجهی اعضای سپاه پاسداران به مادیات در دهه اول پیروزی انقلاب
?عبدالله محمودزاده که مدتی عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران بود، در کتاب “تاریخ شفاهی تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” میگوید: بچههای سپاه حدوداً تا یکسال هیچ حقوقی دریافت نمیکردند. بعد از این مدت هم قرار شد ماهی هزار تومان به آنها بدهند، اما چنان جوّی از معنویت، اخلاص و فداکاری برقرار بود که بچهها یا خجالت میکشیدند پول بگیرند و یا حداکثر سعی میکردند هر قدر خرج میکردند بقیه هزار تومان را برگردانند.
?من یادم هست برادری به نام “شجاع” بود که بعداً هم شهید شد، او اول که پول نمیگرفت بعد هم که گرفت در آخر ماه هفتصد تومان آن را برگرداند و گفت من بیش از سیصد تومان خرج نداشتهام!
ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .?
گفت: مثل حالا رقابت بود؟?
گفتم : آری.
گفت : در چی؟ ?
گفتم :در خواندن نماز شب.?
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟ ?
گفتم: در توفیق شهادت.?
گفت: جرزنی بود؟ ?
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .?
گفت: بخور بخور بود؟?
گفتم: آری .☺️
گفت: چی میخوردید؟ ?
گفتم: تیر و ترکش ?
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .?
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟ ?
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .?♂️
گفت: آوازم می خوندید؟ ?
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ ?
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ ?
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب?☠
گفت: استخر هم می رفتید؟ ?
گفتم: آری …
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .?
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ ?
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟?
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .?
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟?? گفتم: آری
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان??
سکوت کرد و چیزی نگفت…
?ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد
ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .?
گفت: مثل حالا رقابت بود؟?
گفتم : آری.
گفت : در چی؟ ?
گفتم :در خواندن نماز شب.?
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟ ?
گفتم: در توفیق شهادت.?
گفت: جرزنی بود؟ ?
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .?
گفت: بخور بخور بود؟?
گفتم: آری .☺️
گفت: چی میخوردید؟ ?
گفتم: تیر و ترکش ?
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .?
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟ ?
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .?♂️
گفت: آوازم می خوندید؟ ?
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ ?
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ ?
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب?☠
گفت: استخر هم می رفتید؟ ?
گفتم: آری …
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .?
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ ?
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟?
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .?
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟?? گفتم: آری
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان??
سکوت کرد و چیزی نگفت…
?ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد