چگونه باید به امام مهدی علیه السلام سلام گفت و درود فرستادن بر آن گرامی چگونه است؟
چگونه باید به امام مهدی علیه السلام سلام گفت و درود فرستادن بر آن گرامی چگونه است؟
در روایتی آمده است که:
«سأل رجل من الامام الصادق علیه السلام: «هل یسلم علی القائم بامره المؤمنین؟»
قال علیه السلام: «لا…ذاک اسم سمی الله به امیرالمؤمنین، لم یسم به أحد قبله و لا یسمی به بعده الا کافر.»
فقال رجل کان حاضرا عند الامام الصادق علیه السلام: جعلت فداک…و کیفت یسلم علیه؟» قال علیه السلام: «تقول: السلام علیک یا بقیه الله!» ثم قرأ قوله تعالی: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.»
یعنی:
مردی از امام صادق علیه السلام پرسید که: «می شود به قائم علیه السلام گفت: السلام علیک یا امیرالمؤمنین؟»
امام صادق علیه السلام پاسخ داد: «نه! چرا که این عنوان، ویژه علی علیه السلام است و قبل و بعد از او، کسی جز کافر، به این عنوان، خوانده نمی شود.»
دیگری پرسید: «فدایت شوم! پس چگونه بر امام مهدی می توان سلام گفت؟» فرمود: «هرگاه خواستی بر او درود فرستی می توانی بگویی: السلام علیک یا بقیه الله!» و آنگاه این آیه شریفه را خواند که:
«بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.»
روزتون شهدایی
هر کس سراغ خدا را گرفت
و دلش تنگ بود
آدرس شهدا را بہ او بدهید …
خدایا ما را تا رسیدن بہ آسمان شهدا یارے فرما
روزتون شهدایی
امام رضا علیه السلام:
امام رضا علیه السلام:
هر كس از خدا توفيق بخواهد و تلاش نكند ، خود را مسخره كرده است.
ميزان الحكمه ، ح 2790 .
صبح زيـــباتوووون بخير
?ســــــــلام
?صبح زيـــباتوووون بخير
?صبحانه تون سرشار از عشق
?روزتون پر از نور خــدا
?روزتون پر ازشادى و لبخند
?روزتون پر از عـشق و امـيد
سلام امام زمانم
میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت
میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت
عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود
میرسد روزی که با حال بکا می بینمت
میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و
در کنار خانه ی امن خدا می بینمت
من امید وصل دیدار تو را دادم به دل
یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت
یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من
شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت
سلام بر نگاه تو بلند آسمانی ام!
سلام بر نگاه تو بلند آسمانی ام!
که از حضيض خاکها به اوج می کشانی ام
من ازتبار لحظههای تند سير زندگی
تو از تبار ديگری، بهار جاودانی ام
سراسر وجود من پُر است از صدای تو
وجود من فدای تو! بيا به ميهمانی ام
به ذرّه ذرّه جان من، طلب زبانه می کشد
ولی در اين حصارها، اسير ناتوانی ام
رسيدهام به مرگ خود در اين غروب واپسين
بيا به چشم من نشين تمام زندگانی ام
شنيدهام که می رسی، نشستهام به راه ت