#شهدای_هویزه
راوی می گفت
#شهدای_هویزه
عجیب بہ #شهدای_ڪربلا شبیہ اند
فرمانده شان #حسین_علم_الهدی بود
در میدان نبرد تنها ماندند
پیڪرشان در زیر تانڪها
#محل_شهادتشان حرم شان شد
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی
#فرزند_آیة_الله_حاج_سید_مرتضی_علم_الهدی_ره
?تاریخ ولادت: ۱۳۳۷
?محل ولادت : هویزه_اهواز
?تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۱۰/۱۶
?محل شهادت: هویزه
#فرمانده_سپاه_هویزه
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات ?
#شهدای_هویزه
راوی می گفت
#شهدای_هویزه
عجیب بہ #شهدای_ڪربلا شبیہ اند
فرمانده شان #حسین_علم_الهدی بود
در میدان نبرد تنها ماندند
پیڪرشان در زیر تانڪها
#محل_شهادتشان حرم شان شد
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی
#فرزند_آیة_الله_حاج_سید_مرتضی_علم_الهدی_ره
?تاریخ ولادت: ۱۳۳۷
?محل ولادت : هویزه_اهواز
?تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۱۰/۱۶
?محل شهادت: هویزه
#فرمانده_سپاه_هویزه
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات ?
#شهدای_هویزه
راوی می گفت
#شهدای_هویزه
عجیب بہ #شهدای_ڪربلا شبیہ اند
فرمانده شان #حسین_علم_الهدی بود
در میدان نبرد تنها ماندند
پیڪرشان در زیر تانڪها
#محل_شهادتشان حرم شان شد
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی
#فرزند_آیة_الله_حاج_سید_مرتضی_علم_الهدی_ره
?تاریخ ولادت: ۱۳۳۷
?محل ولادت : هویزه_اهواز
?تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۱۰/۱۶
?محل شهادت: هویزه
#فرمانده_سپاه_هویزه
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات ?
#همسر_شهید حمید سیاهکالی مرادی
?
“حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت . چندین بار به من گفت که باهاش برم ؛ ولی چون خجالت میکشیدم نمیرفتم ؛ این بار حرفش را رد نکردم ♥️
فردای آن روز بعد از کلاس حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با دسته گل قشنگ??
پرسیدم به چه مناسبت گرفتی ؟? گفت : این گلها قابلتو نداره ، ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای تشکر برات گرفتم☺️
#سبک_زندگی_شهدا
#همسر_شهید حمید سیاهکالی مرادی
?
“حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت . چندین بار به من گفت که باهاش برم ؛ ولی چون خجالت میکشیدم نمیرفتم ؛ این بار حرفش را رد نکردم ♥️
فردای آن روز بعد از کلاس حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با دسته گل قشنگ??
پرسیدم به چه مناسبت گرفتی ؟? گفت : این گلها قابلتو نداره ، ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای تشکر برات گرفتم☺️
#سبک_زندگی_شهدا
#همسر_شهید حمید سیاهکالی مرادی
?
“حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت . چندین بار به من گفت که باهاش برم ؛ ولی چون خجالت میکشیدم نمیرفتم ؛ این بار حرفش را رد نکردم ♥️
فردای آن روز بعد از کلاس حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با دسته گل قشنگ??
پرسیدم به چه مناسبت گرفتی ؟? گفت : این گلها قابلتو نداره ، ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای تشکر برات گرفتم☺️
#سبک_زندگی_شهدا