#تـــݪنگـــرامـــروز
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
✌ هرچه محبّت دارى نثار دوستت كن، اما هرچه اطمينان دارى به پاى او مریز
?غررالحكم و دررالکلم امیرالمومنین عليه السلام/ حدیث 2463
#شبتون_شهدایی التماس دعای فرج....
#تلنگر
تک تیر انداز خودی را صدا زدم ،
گفتم اوناهاش ، اونجاست ، بزنش ،
اسلحه اش را برداشت و نشانه گرفت ، نفسش را حبس کرد ،
ولی ناگهان اسلحه اش را پایین آورد !
لحظه ای بعد دوباره نشانه گرفت و شلیک کرد و…
گفتم چرا بار اول نزدیش ؟!
به آرامی گفت ،
داشت آب می خورد !!….
? ستارگان خاکی
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج….
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
#تلنگر
#تلنگر
وسط عملیات..!
زیر آتش..!
فرقی براش نداشت ؛
هرجا که بود ،
اذان که میشد میگفت :
من میرم ، موقعیت الله…
#سردارشهیدحاج_حسین_خرازی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_شهدا
پیکر شهید صیاد که دفن شد ، صبح روز بعد ، خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا (س) ( فردای تدفینش ).
وقتی رسیدند جلوی مزار شهید ، یک سری محافظ که نمی شناختند ، آمدند جلوی جمع را گرفتند ، از حضور محافظ ها معلوم شد که آقا آنجا هستند.
گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم ؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم ، گفتند بفرمایید.
بعد ، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند.
خانوادهی صیاد گفتند:
شما خیلی زود آمدید! ، آقا فرمودند:
من دلم برای صیادم تنگ شده!!
مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت ، صیاد را دیده بودند ، یک روز هم از دفنش گذشته بود ، آقا زودتر از زن و بچهی صیاد رفته بودند بالای سر مزار او.
این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده ، من خبر ندارم. من نشنیده بودم ، آقا صبح فردای تدفین یک شهید ، سر مزارش باشند….
#شهیدصیاد_شیرازی
راوی ، امیر ناصر آراسته
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
?????????
#کلام_استادشهید
#کلام_استادشهید
هشام بن اسماعیل [حاکم مدینه در زمان عبدالملک بن مروان] در ستم و توهین به اهل مدینه بیداد کرده بود. با خاندان علی(ع) و مخصوصا امام علی بن الحسین زین العابدین(ع) ، بیش از دیگران بدرفتاری کرده بود.
ولید پس از به قدرت رسیدن، هشام را معزول ساخت و به جای او عمربن عبدالعزیز، پسر عموی جوان خود را حاکم مدینه قرار داد . عمر برای باز شدن عقده دل مردم، دستور داد هشام بن اسماعیل را جلو خانه مروان بن حکم نگاه دارند و هرکس که از هشام بدی دیده یا شنیده، بیاید و داد دل خود را بگیرد . مردم دسته دسته میآمدند ، دشنام و ناسزا و لعن و نفرین بود که نثار هشام بن اسماعیل میشد.
خود هشام بن اسماعیل بیش از همه نگران امام علی بن الحسین(ع) و علویین بود . با خود فکر میکرد انتقام علی بن الحسین در مقابل آن همه ستمها و سبّ و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش ، کمتر از کشتن نخواهد بود . ولی از آن طرف ، امام به علویین فرمود:
خوی ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن بعد از آنکه ضعیف شد ، انتقام بگیریم ، بلکه برعکس ، اخلاق ما این است که به افتادگان کمک و مساعدت کنیم.
هنگامی که امام با جمعیت انبوه علویین به طرف هشام بن اسماعیل میآمد ، رنگ در چهره هشام باقی نماند. هرلحظه انتظار مرگ را میکشید ، ولی بر خلاف انتظار وی، امام طبق معمول ، که مسلمانی به مسلمانی می رسد ، با صدای بلند فرمود:
سلام علیکم و با او مصافحه کرد و برحال او ترحم کرده، به او فرمود:
اگر کمکی از من ساخته است ، حاضرم.
پس از این جریان ، مردم مدینه نیز شماتت به او را موقوف کردند….
#شهید_مطهری
? داستان راستان، ج1، ص290-289
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
#سیره_شهید
#سیره_شهید
وقتی به کاری نزدیک میشد تا آخر ادامه میداد و به کم هم قانع نبود.
آدمی به شدت آرمانی بود ، از سوی دیگر واقعگرا هم بود ؛ یعنی آن آرمان را میآورد در سطح واقعیتها و به طور کامل و به یک شکلی تفکیکش میکرد تا بتواند آن را مرحله به مرحله محقق کند و از خودش مایه میگذاشت و بیشترین هزینه را میداد….
#شهیدمحمدجواد_تندگویان
راوی ، خانم فاطمه تندگویان
? خبرنگاران جوان