«سرلشکر جعفری» فرمانده سپاه در حاشیه دیدار با فرمانده ارتش:
«سرلشکر جعفری» فرمانده سپاه در حاشیه دیدار با فرمانده ارتش:
?با اقدامی که آمریکاییها انجام دادند مطمئن باشید سیستم دفاعی تهاجمی ما در یک سال آینده قویتر از قبل خواهد شد
?به کوری چشم دشمنان، سپاه و ارتش کنار هم خواهند بود و در همه جای دنیا حامی محرومان و مظلومان خواهند بود و هراسی نخواهند داشت.
«سرلشکر جعفری» فرمانده سپاه در حاشیه دیدار با فرمانده ارتش:
«سرلشکر جعفری» فرمانده سپاه در حاشیه دیدار با فرمانده ارتش:
?با اقدامی که آمریکاییها انجام دادند مطمئن باشید سیستم دفاعی تهاجمی ما در یک سال آینده قویتر از قبل خواهد شد
?به کوری چشم دشمنان، سپاه و ارتش کنار هم خواهند بود و در همه جای دنیا حامی محرومان و مظلومان خواهند بود و هراسی نخواهند داشت.
«سرلشکر جعفری» فرمانده سپاه در حاشیه دیدار با فرمانده ارتش:
«سرلشکر جعفری» فرمانده سپاه در حاشیه دیدار با فرمانده ارتش:
?با اقدامی که آمریکاییها انجام دادند مطمئن باشید سیستم دفاعی تهاجمی ما در یک سال آینده قویتر از قبل خواهد شد
?به کوری چشم دشمنان، سپاه و ارتش کنار هم خواهند بود و در همه جای دنیا حامی محرومان و مظلومان خواهند بود و هراسی نخواهند داشت.
بر گرد که بر بهارمان می خندند
بر گرد که بر بهارمان می خندند
?⚜?⚜?⚜?⚜
~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما معتقديم كه عشق سرخواهد زد
بر پشت ستم كسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهار آيه نور
سوگند به زخمهای سر شار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
آشوب جهان فتنه سر می گردد
چشمان زمين ز عشق تر میگردد
مهدی به ميان شيعه بر می گردد
تفسير بلند ذوالفقار است اين مرد
انگار بهار در بهار است اين مرد
با تيغ حسين در نيام آمده است
انگار علی به انتقام آمده است
ای سيد سبز پوش من يا مولا
ای مرد علم به دوش من يا مولا
برگرد هنوز بی قرارت هستند
يك عده عجب در انتظارت هستند
آن مرد كه بوی سبز باران میداد
آن پير كه روح بر جماران میداد
می گفت كه عاقبت كسی می آید
از نسل علی دادرسی می آيد
اما تو نيامدی بهارانم رفت
افسوس دگر پير جمارانم رفت
طفلان نجيب بيشه ها شير شدند
مردان غريب جبهه ها پير شدند
يك عده به ذكر توبه تطهير شدند
يك عده ز دوريت زمين گير شدند
برگرد كه بر بهارمان می خندند
يك عده به انتظارمان می خندند
دستان سياهی كه به خون آلوده است
گويند كه انتظارتان بيهوده است
افسوس كسی نيست بيا داد برس
ای صاحب ذوالفقار به فرياد برس
امواج دلت آبی دريای غريب
غربت كده ات كجاست مولای غريب
غربت كده ای كه بوی دريا دارد
صد خاطره از غربت زهرا دارد
برگرد علی چشم به راه است هنوز
اسرار دلش در دل چاه است هنوز
آن چاه پر از ستاره را پيدا كن
آن سينه پاره پاره را پيدا كن
برگرد كه بر بهارمان می خندند
يك عده به انتظارمان می خندند
~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~~~~~~
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
بر گرد که بر بهارمان می خندند
بر گرد که بر بهارمان می خندند
?⚜?⚜?⚜?⚜
~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما معتقديم كه عشق سرخواهد زد
بر پشت ستم كسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهار آيه نور
سوگند به زخمهای سر شار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
آشوب جهان فتنه سر می گردد
چشمان زمين ز عشق تر میگردد
مهدی به ميان شيعه بر می گردد
تفسير بلند ذوالفقار است اين مرد
انگار بهار در بهار است اين مرد
با تيغ حسين در نيام آمده است
انگار علی به انتقام آمده است
ای سيد سبز پوش من يا مولا
ای مرد علم به دوش من يا مولا
برگرد هنوز بی قرارت هستند
يك عده عجب در انتظارت هستند
آن مرد كه بوی سبز باران میداد
آن پير كه روح بر جماران میداد
می گفت كه عاقبت كسی می آید
از نسل علی دادرسی می آيد
اما تو نيامدی بهارانم رفت
افسوس دگر پير جمارانم رفت
طفلان نجيب بيشه ها شير شدند
مردان غريب جبهه ها پير شدند
يك عده به ذكر توبه تطهير شدند
يك عده ز دوريت زمين گير شدند
برگرد كه بر بهارمان می خندند
يك عده به انتظارمان می خندند
دستان سياهی كه به خون آلوده است
گويند كه انتظارتان بيهوده است
افسوس كسی نيست بيا داد برس
ای صاحب ذوالفقار به فرياد برس
امواج دلت آبی دريای غريب
غربت كده ات كجاست مولای غريب
غربت كده ای كه بوی دريا دارد
صد خاطره از غربت زهرا دارد
برگرد علی چشم به راه است هنوز
اسرار دلش در دل چاه است هنوز
آن چاه پر از ستاره را پيدا كن
آن سينه پاره پاره را پيدا كن
برگرد كه بر بهارمان می خندند
يك عده به انتظارمان می خندند
~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~~~~~~
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
بر گرد که بر بهارمان می خندند
بر گرد که بر بهارمان می خندند
?⚜?⚜?⚜?⚜
~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما معتقديم كه عشق سرخواهد زد
بر پشت ستم كسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهار آيه نور
سوگند به زخمهای سر شار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
آشوب جهان فتنه سر می گردد
چشمان زمين ز عشق تر میگردد
مهدی به ميان شيعه بر می گردد
تفسير بلند ذوالفقار است اين مرد
انگار بهار در بهار است اين مرد
با تيغ حسين در نيام آمده است
انگار علی به انتقام آمده است
ای سيد سبز پوش من يا مولا
ای مرد علم به دوش من يا مولا
برگرد هنوز بی قرارت هستند
يك عده عجب در انتظارت هستند
آن مرد كه بوی سبز باران میداد
آن پير كه روح بر جماران میداد
می گفت كه عاقبت كسی می آید
از نسل علی دادرسی می آيد
اما تو نيامدی بهارانم رفت
افسوس دگر پير جمارانم رفت
طفلان نجيب بيشه ها شير شدند
مردان غريب جبهه ها پير شدند
يك عده به ذكر توبه تطهير شدند
يك عده ز دوريت زمين گير شدند
برگرد كه بر بهارمان می خندند
يك عده به انتظارمان می خندند
دستان سياهی كه به خون آلوده است
گويند كه انتظارتان بيهوده است
افسوس كسی نيست بيا داد برس
ای صاحب ذوالفقار به فرياد برس
امواج دلت آبی دريای غريب
غربت كده ات كجاست مولای غريب
غربت كده ای كه بوی دريا دارد
صد خاطره از غربت زهرا دارد
برگرد علی چشم به راه است هنوز
اسرار دلش در دل چاه است هنوز
آن چاه پر از ستاره را پيدا كن
آن سينه پاره پاره را پيدا كن
برگرد كه بر بهارمان می خندند
يك عده به انتظارمان می خندند
~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~~~~~~
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج