بر ره آمدنت منتظرانیم هنوز تا کی از در برسی دل نگرانیم هنوز
بر ره آمدنت منتظرانیم هنوز
تا کی از در برسی دل نگرانیم هنوز
دل ما بی تو ندارد نفسی تاب و قرار
از غم دوری تو جامه درانیم هنوز
دیگر از دوری تو صبر و تحمل تا چند
زآتش سوز غمت شعله ورانیم هنوز
به امید دم زیبای وصال رخ تو
زنده در سیر جهان گذرانیم هنوز
با خیال رخ زیبای تو ای راحت جان
فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز
به امید رخ تو یوسف کنعانی ما
فارغ از توطئه فتنه گرانیم هنوز
تا که تو کی برسی زین سفر دور و دراز
حیف و صد حیف که از بی خبرانیم هنوز
#شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده?
بر ره آمدنت منتظرانیم هنوز تا کی از در برسی دل نگرانیم هنوز
بر ره آمدنت منتظرانیم هنوز
تا کی از در برسی دل نگرانیم هنوز
دل ما بی تو ندارد نفسی تاب و قرار
از غم دوری تو جامه درانیم هنوز
دیگر از دوری تو صبر و تحمل تا چند
زآتش سوز غمت شعله ورانیم هنوز
به امید دم زیبای وصال رخ تو
زنده در سیر جهان گذرانیم هنوز
با خیال رخ زیبای تو ای راحت جان
فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز
به امید رخ تو یوسف کنعانی ما
فارغ از توطئه فتنه گرانیم هنوز
تا که تو کی برسی زین سفر دور و دراز
حیف و صد حیف که از بی خبرانیم هنوز
#شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده?
آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!»
?آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!»
?ماجرای حضور رهبر انقلاب بر مزار شهيد صيادشيرازی دو روز پس از تدفين شهيد
?پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند.
?خانوادهی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچهی صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.
✍ روايت از امير ناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی
دستنوشته شهید احمد پلارک :
?
✍دستنوشته شهید احمد پلارک :
خدایا عملے ندارم که بخواهم به آن ببالم..
جز معصیت چیزے ندارم?
والله اگر تو کمک نمے کردے و تو یاریم نمےکردے به اینجا نمےآمدم و اگر تو #ستارالعیوبے را بر مےداشتے میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمےآمدند.
هیچ بلکه از من فرار مےڪردند حتے پدر و مادرم
خدایا به کرمت و مهربانیت #ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو مےشود.
#شهید_احمد_پلارک
#شهید_عطری
#سالروز_شهـادت
بينوا آدمى!
?امام زين العابدين عليه السلام :
بينوا آدمى!
هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد: مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود. در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود حال آن كه درهم (مال) جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. مصيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند. مصيبت سوم از اينها بزرگتر است. عرض شد: آن چيست؟ فرمود: هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش ؟!
? بحار الأنوار : 78/160/20.
بينوا آدمى!
?امام زين العابدين عليه السلام :
بينوا آدمى!
هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد: مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود. در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود حال آن كه درهم (مال) جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. مصيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند. مصيبت سوم از اينها بزرگتر است. عرض شد: آن چيست؟ فرمود: هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش ؟!
? بحار الأنوار : 78/160/20.