خدای من
?
? خدای من
امروز دومین روز “دل تکانی” بود
امروز کدورت و دشمنی را از دلم زدودم
و غبار هر خاطره دشمنی را از دلم پاک کردم
و گرد هر کدورت و تکدّر را از خاطرم ستردم
? خدای من
در این پایان شب
با تو پیمان میبندم که به مهرورزی بیاندیشم
به جایگزینی آشتی با مهربانی
پیمان میبندم به هر بنده تو که دوستش داشتی و بریدم، بپیوندم
پیمان میبندم با هر بنده تو که محبوب تو بود و گسستم، آشتی کنم
?خدای من
پیمان میبندم
قلبم جای تو باشد
و میدانم تو در قلبهای مهربان بی کینه ای
?
??
خدای من
?
? خدای من
امروز دومین روز “دل تکانی” بود
امروز کدورت و دشمنی را از دلم زدودم
و غبار هر خاطره دشمنی را از دلم پاک کردم
و گرد هر کدورت و تکدّر را از خاطرم ستردم
? خدای من
در این پایان شب
با تو پیمان میبندم که به مهرورزی بیاندیشم
به جایگزینی آشتی با مهربانی
پیمان میبندم به هر بنده تو که دوستش داشتی و بریدم، بپیوندم
پیمان میبندم با هر بنده تو که محبوب تو بود و گسستم، آشتی کنم
?خدای من
پیمان میبندم
قلبم جای تو باشد
و میدانم تو در قلبهای مهربان بی کینه ای
?
??
کتاب «یادت باشد»،
کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالیمرادی، دومین شهید مدافع حرم استان قزوین است که در کمتر از ده روز به چاپ هجدهم رسید.
?
«یادت باشد» یک عاشقانه آرام در دل هیاهوهای زندگی است که با زبانی ساده و شیرین بهقلم «رسول ملاحسنی» روایت شده و انتشارات شهید کاظمی در اسفند سال گذشته آن را روانه بازار کتاب کرده است. چاپ نخست کتاب، در روز رونمایی آن به اتمام رسید و در طول یک هفته، کتاب به چاپ سوم رسید. این اثر در حال حاضر به چاپ هجدهم رسیده است.
این کتاب، داستان دختر و پسر جوان ــ زن و شوهر ــ متولّدین دههی 70، است که برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! آنها به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) میشود؛ گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر ــ به خانمش ــ میگوید که «گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد"»! و آن خانم میگوید که «من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه زهرا سرافکنده باشم!»
?
?برشی از کتاب:
سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا اینطور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش میشـد صداتو ضبط میکردم با خودم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست میمونم، منو بیخبر نذار.»
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: « #یادم_هست ‼️ #یادم_هست.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
? #معرفی_کتاب ? این هفته
عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم…
?کتاب #یادت_باشد
✍اثر محمد رسول ملا حسنی
به روایت همسر شهید
#معرفی_کتاب
? #معرفی_کتاب ? این هفته
عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم…
?کتاب #یادت_باشد
✍اثر محمد رسول ملا حسنی
به روایت همسر شهید
?این کتاب، عاشقانهترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت (ع) است. #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی ، در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به شهادت رسید!
این کتاب به روایت همسر شهید نوشته شده است و طراحی جذاب جلد آن، گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب «یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است.
#معرفی_کتاب
? #معرفی_کتاب ? این هفته
عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم…
?کتاب #یادت_باشد
✍اثر محمد رسول ملا حسنی
به روایت همسر شهید
?این کتاب، عاشقانهترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت (ع) است. #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی ، در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به شهادت رسید!
این کتاب به روایت همسر شهید نوشته شده است و طراحی جذاب جلد آن، گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب «یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است.
کوه باشی، سیل یا باران...
کوه باشی، سیل یا باران…
چه فرقی میکند
سرو باشی، باد یا طوفان…
چه فرقی میکند؟
مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان
آسمان شام با ایران چه فرقی میکند؟
قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم
حصر «الزهرا» و «آبادان» چه فرقی میکند؟
مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزه، حلب، ایران چه فرقی میکند؟
?????????