ملکوت به چه چیزی گفته میشود؟
#سوال: ملکوت به چه چیزی گفته میشود؟
#جواب: ملکوت هر چیزی، روحانیت و باطن آن چیز است که لطافت دارد و جنبهی مادّی ندارد.
?کتاب پندهای آسمانی، ص ۲۶
ملکوت به چه چیزی گفته میشود؟
#سوال: ملکوت به چه چیزی گفته میشود؟
#جواب: ملکوت هر چیزی، روحانیت و باطن آن چیز است که لطافت دارد و جنبهی مادّی ندارد.
?کتاب پندهای آسمانی، ص ۲۶
ملکوت به چه چیزی گفته میشود؟
#سوال: ملکوت به چه چیزی گفته میشود؟
#جواب: ملکوت هر چیزی، روحانیت و باطن آن چیز است که لطافت دارد و جنبهی مادّی ندارد.
?کتاب پندهای آسمانی، ص ۲۶
شیخ بهائی از پدرش مرحوم شیخ حسین که از شاگردان برجسته شهید بوده است نقل می کند:
شیخ بهائی از پدرش مرحوم شیخ حسین که از شاگردان برجسته شهید بوده است نقل می کند:
صبحگاهی به نزد استاد رفتم. در فکر فرو رفته بود. از سبب آن پرسیدم، فرمود:
شب در خواب دیدم که سید مرتضی علم الهدی تمام علمای امامیه را دعوت کرده است، همین که من وارد شدم به پا ایستاد وفرمود: نزد شهید اول (محمدبن مکی) بنشین.
من هم حسب الامر ایشان، نزد شهید نشستم، امّا بعد از حضور میهمانها بیدار شدم واینک به این خواب فکر می کنم؛ تصوّر می کنم مرگم در شهادت باشد.
عاقبت، آن رؤیای رحمانی تحقق یافت ودر عهد سلطان سلیم عثمانی در سال (۹۶۶) هجری قمری، در اثر سعایت بعضی از اهل سنت، دستگیر شد ودر راه اسلامبول سر از بدن او جدا کردند وبرای سلطان آوردند
?آیینه اسرار؛حسین کریمی قمی
شیخ بهائی از پدرش مرحوم شیخ حسین که از شاگردان برجسته شهید بوده است نقل می کند:
شیخ بهائی از پدرش مرحوم شیخ حسین که از شاگردان برجسته شهید بوده است نقل می کند:
صبحگاهی به نزد استاد رفتم. در فکر فرو رفته بود. از سبب آن پرسیدم، فرمود:
شب در خواب دیدم که سید مرتضی علم الهدی تمام علمای امامیه را دعوت کرده است، همین که من وارد شدم به پا ایستاد وفرمود: نزد شهید اول (محمدبن مکی) بنشین.
من هم حسب الامر ایشان، نزد شهید نشستم، امّا بعد از حضور میهمانها بیدار شدم واینک به این خواب فکر می کنم؛ تصوّر می کنم مرگم در شهادت باشد.
عاقبت، آن رؤیای رحمانی تحقق یافت ودر عهد سلطان سلیم عثمانی در سال (۹۶۶) هجری قمری، در اثر سعایت بعضی از اهل سنت، دستگیر شد ودر راه اسلامبول سر از بدن او جدا کردند وبرای سلطان آوردند
?آیینه اسرار؛حسین کریمی قمی
شیخ بهائی از پدرش مرحوم شیخ حسین که از شاگردان برجسته شهید بوده است نقل می کند:
شیخ بهائی از پدرش مرحوم شیخ حسین که از شاگردان برجسته شهید بوده است نقل می کند:
صبحگاهی به نزد استاد رفتم. در فکر فرو رفته بود. از سبب آن پرسیدم، فرمود:
شب در خواب دیدم که سید مرتضی علم الهدی تمام علمای امامیه را دعوت کرده است، همین که من وارد شدم به پا ایستاد وفرمود: نزد شهید اول (محمدبن مکی) بنشین.
من هم حسب الامر ایشان، نزد شهید نشستم، امّا بعد از حضور میهمانها بیدار شدم واینک به این خواب فکر می کنم؛ تصوّر می کنم مرگم در شهادت باشد.
عاقبت، آن رؤیای رحمانی تحقق یافت ودر عهد سلطان سلیم عثمانی در سال (۹۶۶) هجری قمری، در اثر سعایت بعضی از اهل سنت، دستگیر شد ودر راه اسلامبول سر از بدن او جدا کردند وبرای سلطان آوردند
?آیینه اسرار؛حسین کریمی قمی