#اے_دین_و_دنیام_یاحسین
#اے_دین_و_دنیام_یاحسین❤️
هرچہ عزٺ، آبرو دارم از آنِ ڪربلاسٺ
منبع الرزقم فقط از آستان ڪربلاسٺ
مرده را جان مےدهد تڪبیرهاے مأذنہ
سور اسرافیل بخشے از اذان ڪربلاسٺ
#ڪرببلا_آرامش_منہ?
#سلطان_عشق❣
#اے_دین_و_دنیام_یاحسین
#اے_دین_و_دنیام_یاحسین❤️
هرچہ عزٺ، آبرو دارم از آنِ ڪربلاسٺ
منبع الرزقم فقط از آستان ڪربلاسٺ
مرده را جان مےدهد تڪبیرهاے مأذنہ
سور اسرافیل بخشے از اذان ڪربلاسٺ
#ڪرببلا_آرامش_منہ?
#سلطان_عشق❣
#اے_دین_و_دنیام_یاحسین
#اے_دین_و_دنیام_یاحسین❤️
هرچہ عزٺ، آبرو دارم از آنِ ڪربلاسٺ
منبع الرزقم فقط از آستان ڪربلاسٺ
مرده را جان مےدهد تڪبیرهاے مأذنہ
سور اسرافیل بخشے از اذان ڪربلاسٺ
#ڪرببلا_آرامش_منہ?
#سلطان_عشق❣
#اے_دین_و_دنیام_یاحسین
#اے_دین_و_دنیام_یاحسین❤️
هرچہ عزٺ، آبرو دارم از آنِ ڪربلاسٺ
منبع الرزقم فقط از آستان ڪربلاسٺ
مرده را جان مےدهد تڪبیرهاے مأذنہ
سور اسرافیل بخشے از اذان ڪربلاسٺ
#ڪرببلا_آرامش_منہ?
#سلطان_عشق❣
خدایا مرگ ما را شهادت قرار بده
از شهدای مدافع حرمی? که استاد #رائفی_پور ارادت خاصی بهشون دارن ?شهید #عباس_دانشگر
?متولد هفتاد و دو
?از شهر #سمنان هست . .
?شهید عباس #دانشگر بسیار خوشرو و خوش اخلاق بود در تمام طول کارش یک بار به مراجعین #اخم هم نکرد?
?خصوصیتی که داشت از آمریکا و #صهیونیست متنفر بود. فیلم ها? را بدون تحلیل نگاه نمیکرد، میگفت: خبیث های #هالیوودی فیلم ها را با هدف? میسازند.
?عاشق #حضرت_زهرا بود؛ شب جمعه پیکرش سوخت? و پهلویش مجروح شد? و #شهید_شد…. .
راوی: سردار حمید بارزی
#شهید_عباس_دانشگر
#استاد_علی_اکبر_رائفی_پور
?خدایا مرگ ما را شهادت قرار بده?
#عاشقانہ_شـہـدا
#عاشقانہ_شـہـدا?
سر سفره عقد…?
اونقد ذوق زده بود…?
که منو هم به هیجان می آورد…☺️
وقتی خطبه جاری شد و بله رو گفتم…?
صورتمو چرخوندم سمتش…?
تا بازم اون لبخند زیبای? همیشگیشو ببینم…?
اما به جای اون لبخند زیبا…
اشکای شوقی رو دیدم…?
که با عشق تو چشاش حلقه زده بود…
همونجا بود که خودمو…
خوشبخت ترین زن دنیا دیدم…?
محرم که شدیم…?
دستامو گرفت? و خیره شد به چشام…?
هنوزم باورم نمیشد…?
بازم پرسیدم:"چرا من…؟”
از همون لبخندای دیوونه کننده? تحویلم داد و گفت…
“تو قسمت من بودی و من قسمت تو…"?
قلبم❤️ از اون همه خوشبختی…
تند تند می زد و…
فقط خدا رو شکر می کردم…?
به خاطر هدیه عزیزی که بهم داده بود…??
هر روزی که از عقدمون? می گذشت…
بیشتر به هم عادت می کردیم…?
طوری که حتی…
یه ساعتم نمی تونستیم بی خبر از هم باشیم…
هیچ وقت فکرشو نمی کردم…
تا این حد مهربون و احساساتی باشه…??
به بهونه های مختلف واسم کادو? می گرفت و…
غافلگیرم می کرد…?
#همسر_شهید_مهدے_خراسانے?