شب ولادت جگر گوشه امام رضا ، باب المراد حضرت جواد علیه السلام مبارک باد
شب ولادت جگر گوشه امام رضا ، باب المراد
حضرت جواد علیه السلام مبارک باد
❤️10صلوات هدیه بفرستید محضر امام جواد ع
♦️با پخش این مطلب در ثواب سیل صلوات شریک شوید
نشوندن لبخند به لب کسی ، بخشیدن لوازم یا مالی به فردی ، کمک فکری یا کاری و….
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم????????
امام جواد عليه السلام فرمود:
✍امام جواد عليه السلام فرمود:
زينت عقل، ادب است
زينت علم تواضع است
زينت فقر پاكدامنى است
زينت سخن فصاحت است
زينت بلا و سختى صبر است
زينت بزرگوار خوشرويى است
زينت ورع ترك خواسته هاســت
زينت غنى (بى نيازى) شڪر است
زينت نيكوكارى منّت نگذاشتن است
زينت روايت حفظ (از برداشتن) است
زينت نمــاز خشـوع (توجه قلبى) است.
زينت قناعت انفاق بيش از وظيفه است
?الفصول المهمه 274/275
?میلاد امام جواد (ع) مبارک باد?
امام جواد عليه السلام فرمود:
✍امام جواد عليه السلام فرمود:
زينت عقل، ادب است
زينت علم تواضع است
زينت فقر پاكدامنى است
زينت سخن فصاحت است
زينت بلا و سختى صبر است
زينت بزرگوار خوشرويى است
زينت ورع ترك خواسته هاســت
زينت غنى (بى نيازى) شڪر است
زينت نيكوكارى منّت نگذاشتن است
زينت روايت حفظ (از برداشتن) است
زينت نمــاز خشـوع (توجه قلبى) است.
زينت قناعت انفاق بيش از وظيفه است
?الفصول المهمه 274/275
?میلاد امام جواد (ع) مبارک باد?
شب ولادت جگر گوشه امام رضا ، باب المراد حضرت جواد علیه السلام مبارک باد
شب ولادت جگر گوشه امام رضا ، باب المراد
حضرت جواد علیه السلام مبارک باد
❤️10صلوات هدیه بفرستید محضر امام جواد ع
♦️با پخش این مطلب در ثواب سیل صلوات شریک شوید
نشوندن لبخند به لب کسی ، بخشیدن لوازم یا مالی به فردی ، کمک فکری یا کاری و….
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم????????
#لباس سپاه، آخرین لباس من
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
?لباس سپاه، آخرین لباس من
?داشتم در حیاط خانه? لباس میشستم سرم به کار خودم بود که دیدم یک نفر با مشت به در میکوبد، دلم ریخت? صدای حمید از آن طرف در میآمد که فریاد میکشید «در را باز کن»? وقتی داخل شد دور حیاط میچرخید و میگفت: «مامان مژده بده? .. دانشگاه قبول شدم».
یک روزنامه ?در دستش بود که آن را جلوی چشمانم باز کرد دور اسم خودش در ستون قبولیهای دانشگاه ?امام حسین (ع) خط کشیده بود. اشک نشست توی چشمانم صورت ماهش را بوسیدم. گفتم: «مادر، خدا را شکر ?که به آرزویت رسیدی» و همان جا برایش از خدا عاقبت به خیری خواستم.
?اولین باری که از دانشگاهش? در اصفهان به دیدن ما آمد، لباس سبز سپاهیاش را پوشیده بود؛ دلم صعف رفت برای آن قد رشیدش?، از نوجوانی که قد کشیده بود دیگر تپل و سنگین نبود.☺️
آن قدر ورزش میکرد که ورزیده و سرحال بود، نگاهم کرد و گفت: «مامان بهم مییاد؟»? قربان صدقهاش رفتم و گفتم: «معلومه بهت مییاد مادر..»? لبخندی زد ?و گفت: «خوب نگام کن مامان… این لباس لباس آخر منه…»‼️
?دل چرکین شدم. بغضم گرفتم.?. گفتم چرا با این حرفها دلم را میخراشی.. آمد بغلم و گفت❗️: «مرگ حقه. دور و برت رو نگاه کن.. همه میرن?.. یه روزم نوبت منه.. مرگ قسمت همه است مامان.. فقط دعا کن من با افتخار بمیرم.. دعا کن شهید ?شم…»?
بعد از شهادتش بود که یک بار دیگر این جملهها را دیدم.. با ?خط خودش ..
#شهید_حمید_آسنجرانی
#راوی_مادر_شهید
#لباس سپاه، آخرین لباس من
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
?لباس سپاه، آخرین لباس من
?داشتم در حیاط خانه? لباس میشستم سرم به کار خودم بود که دیدم یک نفر با مشت به در میکوبد، دلم ریخت? صدای حمید از آن طرف در میآمد که فریاد میکشید «در را باز کن»? وقتی داخل شد دور حیاط میچرخید و میگفت: «مامان مژده بده? .. دانشگاه قبول شدم».
یک روزنامه ?در دستش بود که آن را جلوی چشمانم باز کرد دور اسم خودش در ستون قبولیهای دانشگاه ?امام حسین (ع) خط کشیده بود. اشک نشست توی چشمانم صورت ماهش را بوسیدم. گفتم: «مادر، خدا را شکر ?که به آرزویت رسیدی» و همان جا برایش از خدا عاقبت به خیری خواستم.
?اولین باری که از دانشگاهش? در اصفهان به دیدن ما آمد، لباس سبز سپاهیاش را پوشیده بود؛ دلم صعف رفت برای آن قد رشیدش?، از نوجوانی که قد کشیده بود دیگر تپل و سنگین نبود.☺️
آن قدر ورزش میکرد که ورزیده و سرحال بود، نگاهم کرد و گفت: «مامان بهم مییاد؟»? قربان صدقهاش رفتم و گفتم: «معلومه بهت مییاد مادر..»? لبخندی زد ?و گفت: «خوب نگام کن مامان… این لباس لباس آخر منه…»‼️
?دل چرکین شدم. بغضم گرفتم.?. گفتم چرا با این حرفها دلم را میخراشی.. آمد بغلم و گفت❗️: «مرگ حقه. دور و برت رو نگاه کن.. همه میرن?.. یه روزم نوبت منه.. مرگ قسمت همه است مامان.. فقط دعا کن من با افتخار بمیرم.. دعا کن شهید ?شم…»?
بعد از شهادتش بود که یک بار دیگر این جملهها را دیدم.. با ?خط خودش ..
#شهید_حمید_آسنجرانی
#راوی_مادر_شهید