#حجــابـــ
#حجــابـــ??
?خواهرم #محدوده_رعایت_حجاب طبق نظر همه مراجع پوشاندن سر وبدن به جز گردی صورت? و دست ها تا #مچ و بدون داشتن آرایش و زینت⛔️ می باشد و اصل #حجاب همین مقدار است که اگر همین مقدار به طور صحیح و کامل رعایت بشود #حجاب_کامل صدق می کند
?پوشاندن بیش از این مقدار #واجب نیست❌ ولی #منافاتی ندارد که فردی بیش از این مقدار خود را بپوشاند? یا اصلا خود را به #نامحرم نشان ندهد. مثلا کسی بخواهد ازدستکش استفاده نماید یا با زدن #پوشیه صورت خود را نیز ازنامحرم بپوشاند، این بستگی به #سلیقه و خواست شخص دارد
?این کار از نظر #شرعی برتری هم دارد و به هیچ وجه افراط و زیاده روی در حجاب محسوب نمی شود? توجه داشته باشید #پوشیه_اصیل همانی است که قسمت چشمها تورَک دارد و #جذابیت چشم را محو می کند
?(پوشیه ی تور دار که جلب توجه نمی کند #حضرت_زهرا “سلام الله علیها” از آن استفاده می کردند)
?بنابر نظر #حضرت_آقا رهبری پوشیه زدن افراط در #حجاب نیست⛔️ بلکه مصداق رعایت #عفت بیش تر است
?البته بنابه نظر برخی #مراجع اگر زدن پوشیه در جایی موجب شود که این نوع پوشش، #لباس_شهرت محسوب گردد، به احتیاط واجب باید از آن #پرهیز گردد?
✍پ.ن :
#خواهرم با گذاشتن تصویر با نقاب و روبنده در #فضای_مجازی موافق نیستیم⛔️ چون اولا نقاب چشمهارو? به نمایش میگذاره وحتی اگر اون خانم زیبا نباشه طرف مقابل باخودش تصور میکنه حتما #زیباترینه و #کنجکاوی ایجاد میکنه .
?ودرفضای #حقیقی هم به پوشیه زنها احترام میگذاریم? ولی حکم همون حکم وجه وقرص صورت در #قرآن …✋?
محیط بد و نامناسب
✍محیط بد و نامناسب
❌هیچ وقت نگو : محیط خرابه، منم خراب شدم
?هر چقدر هوا سردتر باشه، تو لباست رو ضخیمتر میکنی .
✔️ جامعه هم، هرچقدر که فاسدتر شد، تو باید لباس تقوات رو ضخیمتر کنی که این فساد، به تو نفوذ نکنه.?
❌انحراف جامعه، مجوز گناه كردنِ تو نيست .
?? تو باید نفسِ خودت رو حفظ کنی.?
✔️ خداوند در قرآن فرموده :
???
? علَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ (مائده،105)
✨بر شما باد (حفظ) خودتان .
? پس، هیچوقت نگو محیط خراب بود، منم فاسد شدم .
و دروغگو بر لبہ پرتگاه و خوارے
?امام علي عليہ السلام ميفرمایند:
?الصادِقُ على شَفا مَنجاةٍ و ڪَرامَةٍ، و الڪاذِبُ على شَرَفِ مَہواةٍ و مَہانَةٍ?
?راستگو، در آستانہ نجات و بزرگوارے است،❣
❌و دروغگو بر لبہ پرتگاه و خوارے❗️
? ميزاڹ الحڪمة ج ۶ ص ۱۸۰
?
و دروغگو بر لبہ پرتگاه و خوارے
?امام علي عليہ السلام ميفرمایند:
?الصادِقُ على شَفا مَنجاةٍ و ڪَرامَةٍ، و الڪاذِبُ على شَرَفِ مَہواةٍ و مَہانَةٍ?
?راستگو، در آستانہ نجات و بزرگوارے است،❣
❌و دروغگو بر لبہ پرتگاه و خوارے❗️
? ميزاڹ الحڪمة ج ۶ ص ۱۸۰
?
شهیدی که #امام_زمان(عج) برایش سربند بست!
#خاطرات_شهدا
?شهیدی که #امام_زمان(عج) برایش سربند بست! ??
?چند ساعتي مانده به عمليات «والفجر4»،
هوا به شدت سرد،
ابرهاي سياه،
نم نم بارون،
هواي دل بچه ها را #غمگين و #لطيف کرده و هر کسي در فکر کاري بود.
?يکي اسلحه اش را روغن کاري مي کرد،
يکي نماز مي خوند.
ذکر بود و زمزمه و يک جور ميقات.
همه گرد هم مي چرخیدند تا از همديگر #حلاليت بطلبند.
هر کسي به توانش و به قدر #معرفتش.
?از هر کسی #حالی می پرسیدم و رد می شدم. داشتم با یکی از رزمنده ها بر سر این که چگونه آدم ها اراده خودشون را وقت مقتضی از دست میدهند بحث می کردم که #صدائی توجه ام را جلب کرد
? #سید_میرحسین_شبستانی بود
بچه گنبد کاووس، از لشکر 25 کربلا داشت در به در دنبال سربند يا زهرا(س) ميگشت،
اومد پيش ما دو نفر و من بهش گوشزد کردم که همه #سربندها براي ما #مقدس هستند.
?ميرحسين گفت: درست مي گويي، آفرين، اما بدان که هر کسي به فراخور حال و دلش.
ما سادات، #عاشق مادرمان #حضرت_فاطمه الزهرا(س) هستيم.
?من ديشب #خواب عجيبي ديدم،
آقا #امام_زمان (عج) باشال سبز رنگي به گردن، سربند يا زهرا(س) را بسته به پيشاني ام و بهم گفت: #سلام من را به #همرزمانت برسان، بگو قدر خودشان را بدانند.
?من حالي غريب پيدا کردم و اشک نم نم مي چکید.
بعد از هم جدا شدیم
طولي نکشید که وقت رفتن رسید.
?توي کانال نشسته بودیم، زمزمه بچه ها بلند بود و باران نم نم مي بارید.
سيد ميرحسين، #سربند يا فاطمه زهرا(س) به #پيشاني بسته بود و جلوي ستون به سمت منطقه موعود عملياتي پيش مي رفتیم.
ساعاتي بعد، رمز عمليات خوانده شد و ديگر همه از هم جدا شدیم.
?جنگ سنگين میشود…?
سید میرحسین شبستانی «متولد 1348» بعدها در عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی جنوب جزیره ام الرصاص، بر اثر #ترکش خمپاره به #پیشانی، به فیض #شهادت می رسد .
#شهید_سیدمیرحسین_شبستانی
شهیدی که #امام_زمان(عج) برایش سربند بست!
#خاطرات_شهدا
?شهیدی که #امام_زمان(عج) برایش سربند بست! ??
?چند ساعتي مانده به عمليات «والفجر4»،
هوا به شدت سرد،
ابرهاي سياه،
نم نم بارون،
هواي دل بچه ها را #غمگين و #لطيف کرده و هر کسي در فکر کاري بود.
?يکي اسلحه اش را روغن کاري مي کرد،
يکي نماز مي خوند.
ذکر بود و زمزمه و يک جور ميقات.
همه گرد هم مي چرخیدند تا از همديگر #حلاليت بطلبند.
هر کسي به توانش و به قدر #معرفتش.
?از هر کسی #حالی می پرسیدم و رد می شدم. داشتم با یکی از رزمنده ها بر سر این که چگونه آدم ها اراده خودشون را وقت مقتضی از دست میدهند بحث می کردم که #صدائی توجه ام را جلب کرد
? #سید_میرحسین_شبستانی بود
بچه گنبد کاووس، از لشکر 25 کربلا داشت در به در دنبال سربند يا زهرا(س) ميگشت،
اومد پيش ما دو نفر و من بهش گوشزد کردم که همه #سربندها براي ما #مقدس هستند.
?ميرحسين گفت: درست مي گويي، آفرين، اما بدان که هر کسي به فراخور حال و دلش.
ما سادات، #عاشق مادرمان #حضرت_فاطمه الزهرا(س) هستيم.
?من ديشب #خواب عجيبي ديدم،
آقا #امام_زمان (عج) باشال سبز رنگي به گردن، سربند يا زهرا(س) را بسته به پيشاني ام و بهم گفت: #سلام من را به #همرزمانت برسان، بگو قدر خودشان را بدانند.
?من حالي غريب پيدا کردم و اشک نم نم مي چکید.
بعد از هم جدا شدیم
طولي نکشید که وقت رفتن رسید.
?توي کانال نشسته بودیم، زمزمه بچه ها بلند بود و باران نم نم مي بارید.
سيد ميرحسين، #سربند يا فاطمه زهرا(س) به #پيشاني بسته بود و جلوي ستون به سمت منطقه موعود عملياتي پيش مي رفتیم.
ساعاتي بعد، رمز عمليات خوانده شد و ديگر همه از هم جدا شدیم.
?جنگ سنگين میشود…?
سید میرحسین شبستانی «متولد 1348» بعدها در عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی جنوب جزیره ام الرصاص، بر اثر #ترکش خمپاره به #پیشانی، به فیض #شهادت می رسد .
#شهید_سیدمیرحسین_شبستانی