همیشه از پوشیدن لباس نو ابا داشت...
#خاطرات_شهید
همیشه از پوشیدن لباس نو ابا داشت…
اگر کفش نو میخرید اول آن را خاکی میکرد بعد آن را میپوشید.
برای کارهای خانه خدمتکار داشتم که همهی کارها را انجام میداد ولی امین اجازه نمیداد خودش همهی کارهای مربوط به خودش را انجام میداد…..
✍️راوی: مادر شهید
#شهید_امین_رحمتی_کامل?
?????????
يا بخور يا گريه كن
???????
#طنز_جبهه_ها
#خاطرات_جبهه
يا بخور يا گريه كن
دعاي كميل از بلندگو پخش ميشد، در گوشه و كنار هر كس براي خودش مناجات ميكرد.
آن شب ميرزايي و جعفري بالاي تپه نگهبان بودند.
ميرزايي حدود دو كيلو انار با خودش آورده بود روي تپه موقع پست بخورد.
وقتي هنگام دعا عبارتخواني ميكردند، آنها را فشرده ميكرد و بعد از ذكر مصيبت و گريه، آنها را يكييكي همانطور كه سرش پايين بود ميمكيد! كاري كه گمان نميكنم كسي تا به حال كرده باشد.
به او ميگفتم بابا يا بخور يا گريه كن، هر دو كه با هم نميشود، ولي او نشان ميداد كه ميشود!
شادی روح شهدا و امام شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#مثل_شهدا #یاد_یاران
???????
#مثل_شهدا
#یاد_یاران
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_محمود_کاوه
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم .
اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر #کاوه .
کم مانده بود سکته کنم
سر #محمود شکسته بود و داشت #خون می آمد .
با خودم گفتم : الان است که یک برخورد #ناجوری با من بکند .
چون خودم را بی #تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم .
او یک #دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو #زخم_سرش و بعد از سالن رفت بیرون .
این برخورد از #صد تا توگوشی برایم سخت تر بود .
در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه #حرفی بزن
همانطور که #می_خندید گفت : مگه چی شده؟
گفتم : من زدم #سرت رو شکستم ، تو حتی #نگاه نکردی ببینی کار کی بوده
همان طور که #خونها را پاک می کرد ، گفت :
این جا کردستانه ، از این #خونها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست .
چنان مرا #شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت #بمیر ، می مردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#دلنوشته_علمداری
#دلنوشته_علمداری
تا امروز لحظههای قنوتش را که میدیدم دستش به چشم میآمد… همانیکه بالا نگه میداشت و به خدا عرضه میکرد…
همانند انگشتری که من میچرخانمش در قنوت که نشانی از خود اوست و تمام آبروی من…
اما او نگین انگشترش دستی بود که قلمش را میچرخاند؛ سالها پیش وقفش کرده بود…
امروز آستین بالا زد… اما با دست دیگری و برای پرچمداری از تولید ملی، جانش را عرضه کرد…
تا تو بفهمی باید دست بر زانوی خودت بگذاری…
آقا! امروز چقدر شبیه علمدار شدهای…
والله خیر حافظا و هو أرحم الراحمین
#علمدار
#رهبر_انقلاب
#خنده_حلال
#طنزجبهه?
از بچه هاے خط نگهدار گردان
صاحب زمان الزمانـ(عج)بود?
.ميگفتند شبے به كمين
رفته بود كه صداے مشكوکے شنيد.
با عجله ?
به سنگر فرماندهے برگشت
و گفت: بجنبيد كه عراقـےاند
گفتند: شايد نيروهاے خودی باشند؟?
گفته بود: نه بابا
با گوشهاي خودم شنيدم
که عربے سرفه میکردند?
#خنده_حلال?
#لبخند_بزن_رزمنده☺️
#صلواتیادتنره :
غافلان تشدید مے خوانند و عشّاقِ تو تاج??
اے بنازم میم نامت با مشدّد بودنش?•
#روززیارتےپیامبراکرم?✨
#صلواتیادتنره :))
?°`?-