انس گرفتن در دنیا با ذکر "بسم الله الرحمن الرحیم"
انس گرفتن در دنیا با ذکر “بسم الله الرحمن الرحیم”
یکی از ذکرهای مهمی که اولیای خدا، بزرگان و عرفا به شاگردانشان توصیه میکنند ذکر «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم» است.
بخصوص صبحها بعد از نماز مستحب است، انسان 19 بار این ذکر را بگوید.
انسان با «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم» در دنیا محشور و مأنوس باشد. نه اینکه «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم» را فقط موقع کارها بگوید.
هر چند این هم خیلی ارزش دارد که انسان در شروع هر کاری چه مادی و چه معنوی با «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم» شروع کند، این خیلی ارزش دارد.
بلکه انس با «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم» یک مقام سلوکی است که انسان باید طی بکند تا به حقیقت «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم» نائل و با آن محشور شود. حال آنهایی که از «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم» لذت میبَرند، چه مژده خوبی برای آنهاست.
آیت الله #حق_شناس
✨ آیت الله #حق_شناس
اگر در پی کسب علوم غیر حوزوی هم باشید، نماز را در اول وقت بخوانید. آن وقت خواهید دید که چگونه سلولهای مغز شما پذیرای علم می گردد.
?رهنمای سلوک ص 45
آقای مهدی پور در یادداشتهای خویش نوشته اند که آقای حاج شیخ محمود وحدت، از وعاظ محترم آذربایجانیهای مقیم تهران، نقل کردند:
آقای مهدی پور در یادداشتهای خویش نوشته اند که آقای حاج شیخ محمود وحدت، از وعاظ محترم آذربایجانیهای مقیم تهران، نقل کردند:
در عهد ستم شاهی رضاخان، که چادر را از سر زنها به اجبار برمیداشتند، روزی خانمی در محله ی پل سنگی تبریز میرفته که با پاسبانی مصادف میشود و چادرش را به زور از او میگیرد.
آن زن به شدت التماس میکرده که پاسبان چادر را از او نگیرد و وی را در معرض دید نامحرمان بیستر و حجاب نسازد و او اعتنایی نمیکرده است. در این موقع یکی از محترمین محل، به نام حاج فخر دوزدوزانی، از راه میرسد و با مشاهده ی صحنه، به سوی پاسبان میرود تا از او خواهش کند که چادر را به زن پس دهد.
در همین لحظه میبیند زن داد زد: تو را به حضرت ابوالفضل (ع)، چادرم را به من بده؛ ولی آن پاسبان با کمال گستاخی گفت: بگو ابوالفضل (ع) بیاید و چادر را از من بگیرد!
در این هنگام حاج فخر راهش را کج میکند. به او میگویند: چرا جلو نرفتی تا وساطت کنی؟ او میگوید: او را به مرد بزرگی حواله کردند؛ اینجا دیگر جای من نیست، حضرت ابوالفضل (ع) خودش مشکل را حل میکند.
پاسبان که به حال غرور ایستاده و بر تفنگ خویش تکیه داده بود، یک مرتبه پایش به ماشه ی تفنگ میخورد و در نتیجه تیری از آن شلیک شده، به چانه اش اصابت میکند و نقش زمین میشود! زن نیز میدود چادرش را از روی جسد آن پلید برمیدارد و بر سر می نهد.
آری، افرادی که ناظر گستاخی آن بیادب بودند، با چشم خود میبینند که حضرت ابوالفضل (ع) چگونه مشکل را حل کرد و بیادب را به سزای خود رساند.
?چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام نوشته علی ربانی خلخالی
آقای مهدی پور در یادداشتهای خویش نوشته اند که آقای حاج شیخ محمود وحدت، از وعاظ محترم آذربایجانیهای مقیم تهران، نقل کردند:
آقای مهدی پور در یادداشتهای خویش نوشته اند که آقای حاج شیخ محمود وحدت، از وعاظ محترم آذربایجانیهای مقیم تهران، نقل کردند:
در عهد ستم شاهی رضاخان، که چادر را از سر زنها به اجبار برمیداشتند، روزی خانمی در محله ی پل سنگی تبریز میرفته که با پاسبانی مصادف میشود و چادرش را به زور از او میگیرد.
آن زن به شدت التماس میکرده که پاسبان چادر را از او نگیرد و وی را در معرض دید نامحرمان بیستر و حجاب نسازد و او اعتنایی نمیکرده است. در این موقع یکی از محترمین محل، به نام حاج فخر دوزدوزانی، از راه میرسد و با مشاهده ی صحنه، به سوی پاسبان میرود تا از او خواهش کند که چادر را به زن پس دهد.
در همین لحظه میبیند زن داد زد: تو را به حضرت ابوالفضل (ع)، چادرم را به من بده؛ ولی آن پاسبان با کمال گستاخی گفت: بگو ابوالفضل (ع) بیاید و چادر را از من بگیرد!
در این هنگام حاج فخر راهش را کج میکند. به او میگویند: چرا جلو نرفتی تا وساطت کنی؟ او میگوید: او را به مرد بزرگی حواله کردند؛ اینجا دیگر جای من نیست، حضرت ابوالفضل (ع) خودش مشکل را حل میکند.
پاسبان که به حال غرور ایستاده و بر تفنگ خویش تکیه داده بود، یک مرتبه پایش به ماشه ی تفنگ میخورد و در نتیجه تیری از آن شلیک شده، به چانه اش اصابت میکند و نقش زمین میشود! زن نیز میدود چادرش را از روی جسد آن پلید برمیدارد و بر سر می نهد.
آری، افرادی که ناظر گستاخی آن بیادب بودند، با چشم خود میبینند که حضرت ابوالفضل (ع) چگونه مشکل را حل کرد و بیادب را به سزای خود رساند.
?چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام نوشته علی ربانی خلخالی
آیت الله #حق_شناس
✨ آیت الله #حق_شناس
اگر در پی کسب علوم غیر حوزوی هم باشید، نماز را در اول وقت بخوانید. آن وقت خواهید دید که چگونه سلولهای مغز شما پذیرای علم می گردد.
?رهنمای سلوک ص 45
#مقام_معنوی
#مقام_معنوی
شیخ عبدالکریم چندین مرتبه با شیخ رجبعلی در سفر به قم سر قبر «علی به ابراهیم قمی» می روند.
در یک سفر، شیخ رجبعلی (خیاط)تنها می آید و پس از بازگشت به شیخ عبدالکریم می گوید:
«در این سفر، ما را تحویل نگرفتند؛ ولی وقتی با تو می رفتیم ما را تحویل می گرفتند.»
در مورد مقام علی بن ابراهیم قمی، مرحوم حامد می فرمود:
«ریش من گرو، اگر کنار قبر علی بن ابراهیم قمی بروی و حاجتت داده نشود زیرا ایشان در نزد خدا تقرب خاصی دارد.»
جناب شیخ رجبعلی نیز فرموده بود:
چند نفر فوق استعدادشان حرکت کرده اند از جمله:
سید بحرالعلوم، علی بن ابراهیم قمی، میرزای قمی و حاج آقا حسین قمی.
?بهترین شاگرد شیخ