#صراط_مستقیم
#صراط_مستقیم
⬅️ابن عباس از پیامبر عالیقدر اسلام (ص) روایت می کند: که به حضرت علی بن ابی طالب (ع) فرمود:
?تو طریق واضح و صراط مستقیم و یعسوب دین یعنی امیرالمؤمنین می باشی. کسیکه می خواهد نظیرِ باد از صراط عبور کند و بدون حساب داخل بهشت شود باید وصیّ و ولیّ و رفیق و خلیفه مرا با اهل بیتم،
?یعنی علی بن ابیطالب(ع) و فرزندانش را دوست داشته باشد. و کسیکه ولایت آقا علی بن ابیطالب (ع) را ترک نماید داخل جهنّم خواهد شد.
✅به عزّت و جلال پروردگارم قسم، علی همان باب اللَّه است که چاره ای نیست جز اینکه باید از آن درِ ولایت داخل شد؛ علی بن ابی طالب صراط مستقیم است؛ علی همان کسی است که خدا فردای قیامت از ولایت او سؤال خواهد کرد
?زبده القصص:میرخلف زاده
در عمليات خيبر، دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ افزارها و بمبهاي شيميايي مورد حمله قرار داده بود.
در عمليات خيبر، دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ افزارها و بمبهاي شيميايي مورد حمله قرار داده بود.
حسين در اوج درگيري به محلي رسيد كه دشمن آتش بسيار زيادي روي آن نقطه ميريخت.
او به ياري رزمندگان شتافت كه ناگهان خمپارهاي در كنارش به فرياد نشست و او را از جا كند و با ورود جراحتي عميق بر پيكر خستهاش، دست راست او قطع گرديد. در آن غوغاي وانفسا، همهمهاي بر پا شد.
خرازي مجروح شده! اميدي بر زنده ماندنش نيست. همه چيز مهيا گرديد و پيكر زخم خورده او به بيمارستان يزد انتقال يافت. پس از بهبودي، رازي را براي مادرش بازگو كرد كه هرگز به كس ديگري نگفت:
«حالم هر لحظه وخيمتر ميشد تا اينكه يك شب، بين خواب و بيداري، يكي از ملائك مقرب درگاه الهي به سراغم آمد و پرسيد: «حسين! آيا آماده رفتن هستي، يا قصد زنده ماندن داري؟»
من گفتم: «فعلاً ميل ماندن دارم تا با آخرين توان، به مبارزه در راه دين خدا ادامه دهم.»
به همين جهت او تا لحظه آخر، عنان اختيار بر گرفت و هرگز از وظيفهاش غافل نماند.
?كتاب سيماي سرداران شهيد- كتاب ره يافتگان
در عمليات خيبر، دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ افزارها و بمبهاي شيميايي مورد حمله قرار داده بود.
در عمليات خيبر، دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ افزارها و بمبهاي شيميايي مورد حمله قرار داده بود.
حسين در اوج درگيري به محلي رسيد كه دشمن آتش بسيار زيادي روي آن نقطه ميريخت.
او به ياري رزمندگان شتافت كه ناگهان خمپارهاي در كنارش به فرياد نشست و او را از جا كند و با ورود جراحتي عميق بر پيكر خستهاش، دست راست او قطع گرديد. در آن غوغاي وانفسا، همهمهاي بر پا شد.
خرازي مجروح شده! اميدي بر زنده ماندنش نيست. همه چيز مهيا گرديد و پيكر زخم خورده او به بيمارستان يزد انتقال يافت. پس از بهبودي، رازي را براي مادرش بازگو كرد كه هرگز به كس ديگري نگفت:
«حالم هر لحظه وخيمتر ميشد تا اينكه يك شب، بين خواب و بيداري، يكي از ملائك مقرب درگاه الهي به سراغم آمد و پرسيد: «حسين! آيا آماده رفتن هستي، يا قصد زنده ماندن داري؟»
من گفتم: «فعلاً ميل ماندن دارم تا با آخرين توان، به مبارزه در راه دين خدا ادامه دهم.»
به همين جهت او تا لحظه آخر، عنان اختيار بر گرفت و هرگز از وظيفهاش غافل نماند.
?كتاب سيماي سرداران شهيد- كتاب ره يافتگان
آستین خالے ات نشان از مردانگے ست..
✅آستین خالے ات نشان از مردانگے ست..
با این دو دست سالم،
هنوز نتـوانسته ام یـک قنوت اینـچنینے بخـوانم…
#شهیدحسین_خرازی
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
آستین خالے ات نشان از مردانگے ست..
✅آستین خالے ات نشان از مردانگے ست..
با این دو دست سالم،
هنوز نتـوانسته ام یـک قنوت اینـچنینے بخـوانم…
#شهیدحسین_خرازی
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
حضرت علامه حسن زاده آملی حکایت میکند:
حضرت علامه حسن زاده آملی حکایت میکند: «در قبرستان شیخان قم به دنبال قبر میرزا جواد آقا میگشتم، ولی آنرا پیدا نمیکردم و غروب هم شده بود و من با نا امیدی خواستم تا از شیخان بیرون روم. ناگهان شخصی از در شرقی قبرستان وارد شد و مستقیم به سمت من آمد و گفت: آقا، قبر میرزا جواد آقای ملکی را می خواهید؟ و مرا نزد قبر آن مرحوم برد و خود از درب غربی رفت تا خارج شود. من ناگهان به خود آمدم و او را صدا زدم و گفتم: آقا، من قبر ایشان را می خواستم ولی شما از کجا می دانستید؟ آن شخص در حالتی که در حال خروج بود، نیم رخ به سمت من برگشت و گفت: ما مشتری هایمان را می شناسیم!»
?درآسمان معرفت