#السلام_علیک_یا_امالبنين
نامش فاطمه بود، از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزهداری را به خوبی میدانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود.
اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس علیهالسلام و برادرانش هم خود او بود!
نه اینکه تنها او این چنین باشد!
تمام قبیلهاش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند، اما چیزی که او را متمایز میکرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگ آوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود.
کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش میگذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند
اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمیشد
وقتی از او میپرسیدند که چرا ازدواج نمیکنی، میگفت: «مردی نمیبینم، اگر مردی به خواستگاریام بیاید، ازدواج میکنم.!»
معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز میگشت.
تا اینکه یک شب خوابی دید، صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده علی بن ابیطالب علیهالسلام که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معناداری زد، فهمید که رویایش صادقه بوده است.
از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.»
و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب علیهالسلام، جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله
بارزترین ویژگیاش، ادب بود. بجا و به موقع حرف میزد، حد خودش را میدانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت.
روزی که پا در خانهی امیرالمؤمنین علیهالسلام گذاشت، اولین جملهاش به فرزندان ایشان این بود: «نیامدهام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا سلام الله علیها کجا؟
من آمدهام تا کنیزتان باشم
و به حق نشان داد که راست میگفت
همان روز اول، حسن و حسین علیهما السلام بیمار بودند. فاطمه بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا سلام الله علیها گذشت، کاری که آن را افتخاری برای خود میدانست.
میگویند تا وقتی که فرزندان امام علی علیهالسلام خردسال بودند، بچهدار نشد تا مبادا بخاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند.
از امام علیهالسلام هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچهها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند.
تا زمانی که فرزند دار نشد، برای فرزندان امامش، یک مادر تمام عیار بود و پس از بچهدار شدن، همیشه و در هر شرایطی، فرزندان زهرا سلام الله علیها را به فرزندان خود ترجیح داد.
وقتی عباس علیهالسلام نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچههای زهرا سلام الله علیها را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزهاش را در آغوش گرفت، بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه سلام الله علیها چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام البنین، بلا گردان فرزندان فاطمهاند.
همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری میکرد که «مبادا حسن و حسین علیهما السلام را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافتهی جدا بافتهاند، آسمانیاند، نوادگان پیامبرند و همین تربیت بود که نتیجهاش را در کربلا نشان داد…
او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی میکرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش میکرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیهالسلام و فرمان بردار او باشید.»
ام البنین، از حضرت علی علیهالسلام، صاحب چهار ستاره نورانی به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. درود و رحمت خدا بر آنها?