زينب، زينب پدر، دختر اميرالمؤمنين، علي بن ابي طالب(عبد مناف) بن عبدالمطّلب بن بني هاشم قریشي، مادرش فاطمه زهرا(عليها السلام)، دخت گرامي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است. در زمان حيات پيامبر به دنيا آمد. کنيه هايش امّ کلثوم، امّ عبدالله و ام الحسن است. برايش کنيه هاي مخصوصي همچون امّ المصائب، امّ الرزايا، امّ النوائب ذکر کرده اند.هاشميان در تاريخ او را «عقيله»ي خود معرفي مي کنند و اين لقب منحصراً به حضرت زينب(سلام الله عليها) تعلّق دارد.
[۱] لقب ديگري را نيز به وي اختصاص داده اند که بازگو کننده علم و فضل فراوان است:«ليبه».
نام مبارکش به وسيلة جبرئيل بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عرضه شد و پيامبر فرمود: وصيّت مي کنم حاضران و غائبان را که حرمت اين دختر را پاس داريد؛ همانا وي به خديجة کبري مانند است.
در خانة وحي، در دامان فاطمه(عليها السلام) و علي(عليه السلام) دوران عمر را سپري کرد تا آنکه پدر، بنا به صلاح امّت، در کوفه رحل اقامت گزيد. آن گاه بود که کوفيان متوجّه مرواريدي در صدف بيت علي(عليه السلام) گشتند. زنهاي کوفه توسط شوهرانشان، از اميرالمؤمنين(عليه السلام) خواهش کردند اجازه فرمايند که آنان به حضور حضرت زينب(سلام الله عليها) شرفياب شوندو از علم او بهره مند گردند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) اذن فرمود و زنها مي آمدند و تفسير قرآن مجيد را از حضرت زينب(سلام الله عليها) فرا مي گرفتند.[۲]
اين اوّلين تجلّي دانش حضرت زينب(سلام الله عليها) در جامعة آن روز مسلمانان بود. اجازة اميرالمؤمنين(عليه السلام) به دانش آموز مکتبش براي تفسير قرآن به زنان کوفه، خود بالاترين سند براي بيان جايگاه والاي علم اين بانوست.
پس از آن، بهترين سند در بيان جايگاه رفيع علمي وي، کلام معصوم معاصر او، امام علي بن الحسين(عليه السلام) است. امام سجاد(عليه السلام) پس از خطبة عمّة بزرگوارش در شهر کوفه مي فرمايد:«.
..أنتِ بِحَمدِ الله عالِمهٌ غيرُ مُعَلَّمِهٍ وَ فَهِمَهٌ غَيرُ مُفَهَّمَهٍ. تو بحمدالله، عالم آموزگار نديده و خردمند نياموخته هستي![۳]
با تکيه بر اين کلام مهصوم، بي ترديد، مي توان گفت حضرت زينب(سلام الله عليها) متعلّم به علوم اکتسابي نبوده، بلکه بدون واسطه، علم را دريافت کرده است و اين عجيب نيست؛چرا که اين خاندان خزان علم و معادن حکمت اند. (زيارت جامعه کبيره). شايد به دليل همين ويژگي است که برخي معتقدند عقيلة بني هاشم داراي علم منايا و بلايا بوده است.
نکتة ديگر در بيان مقام علمي حضرت زينب(سلام الله عليها) اين است که به نظر مي رسد، کلام او با يزيد در مورد تعداد کشته شدگان سپاه کوفه تکيه بر مقام علمي وي دارد؛ آنجا که يزيد گفت:« حسين با يارانش به کوفه آمد و مابه آنها تاختيم. آنها درحالي که به يکديگر پناهنده شده بودند ماهمه را کشتيم.» حضرت زينب(سلام الله عليها) بي درنگ فرمود:
«اي دروغگو! شمشير برادرم خانه اي را در کوفه نگذاشت، مگر اينکه اهل آن گريان اند.»
با عنايت به اينکه غلوّ و زياده گويي در کلام خاندان نبوّت جايي ندارد و دقّت به اين موضوع که حضرت زينب(سلام الله عليها) تمامي خانه هاي کوفه را در سخنان خويش، بدون استثناء، عزادار شمشير امام حسين بن علي (عليه السلام) دانسته و تذکّر اين نکته که در آخرين وداع سيّد الشهدا(عليه السلام) با اهل بيت، آنان از جانب او مأمور به استقرار در خيام شدند و پس از کشته شدند از خيمه بيرون آمدند، مي توان گفت اين اطّلاع دقيق و آگاهي از حجم عظيم کشته شدگان سپاه کوفه، تکيه بر علم غير طبيعي آن مخدّره دارد.
اما نکتة آخر اينکه در کتاب کمال الدين و تمام النعمه، درباب توقعيات، مرحوم شيخ صدوق(اعلي الله مقامه) حديثي از حکيمه خاتون دختر امام جواد(عليه السلام) و عمّة بزرگوار امام عصر(عج) نقل مي کند و ضمن آن يادآور مي شود:« حسين(عليه السلام) خود را در ظاهر به خواهرش حضرت زينب (سلام الله عليها) سپرد؛ براي پنهان کردن امامت پسرش علي بن الحسين(عليه السلام)(و در امان ماندن جاناو).»[۴]
اين را نيز دليل ديگري براي تبيين جايگاه علم رفيع عقيلة بني هاشم مي توان شمرد؛ چرا که از سوي امام حسين بن علي(عليه السلام) محرم سرّ ولايت و پاسبان آن گشت
از علم وفضل اين بانوي ارجمند هرچه گفته شود، قطره اي از درياست.آن چنان که سيّد محسن امين، در اعيان الشيعه، در توصيف او مي گويد:
«جلالت شأن و مقامش، قوّة استدلال و برتري عقلش و ثبات و پايداريش را از خطبه هايش در کوفه، مي توان ادراک کردو فصاحت زبان و بلاغت کلامش در خطبه هاي کوفه و شام و… چنان است که گويا از زبان پدرش اميرالمؤمنين(عليه السلام) سخن مي گويد.»[۵]
_____________________
منبع: فصلنامه تخصصي سفینه
پی نوشت:
[۱] ص:۸، ۹۱
[۲] ص:۱۲، ۸۲
[۳] ج:۱۴ ص:۲ ،۳۰۱
[۴] ج۲ ص۱۷۸
[۵] ج:۷ ص:۱۳۷