☑️منبر کوتاه شهادت امام کاظم علیه السلام
?مورخین شیعه و سنی در کتابهای خود حکایت کرده اند:
شقیق بلخی در سال ۱۴۹ به قصد حج خانه خدا، عازم مکه معظمه گردید، هنگامی که به قادسیه رسید جوانی را دید که تنها و بدون همراه به سوی مکه رهسپار است؛ ولی او را نشناخت. شقیق گوید: با خود گفتم: این جوان از طایفه صوفیه است، که از مردم کناره گیری کرده تا او را نشناسند، من وظیفه خود میدانم که او را هدایت و راهنمائی کنم.
همین که نزدیک آن جوان رفتم، بدون این که با او سخنی گفته باشم، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: ای شقیق! خداوند در قرآن فرموده است:اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم.
یعنی: از گمان بد نسبت به یکدیگر دوری نمائید، که بعضی از گمان ها، گناه محسوب می شود.
❇️نکته: ما چقدر خوشبین هستیم؟ تا به کسی چشممان می افتد می گوییم از قیافه اش معلوم است که آدم خوبی نیست، اگر کسی سر کوچه منتظر تاکسی باشد می گوییم معتاد شده ، اگر کسی از کنارمان عبور کند و حواسش نباشد سلام و احوال پرسی کند سریع میگوییم چقدر مغرور و متکبر شده و سریع تلافی می کنیم ولی قرآن چیز دیگری می گوید
❇️و سپس از چشم من ناپدید شد و دیگر او را ندیدم تا آن که به محل قاصبه رسیدم؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالی که مشغول نماز بود؛ و مشاهده کردم که تمام اعضاء بدنش از خوف الهی میلرزید و قطرات اشک از چشمانش سرازیر بود.
❇️نکته:دیگر از نمازهایمان حرفی نزنم که هر چیزی گم کنیم توی نماز پیدا می کنیم، بعضی از ما فوتبال هم تماشا می کنیم و دستور هم صادر می کنیم و… کلا خیلی باحال هستیم و نفهمیدیم نماز نور چشم پیامبر است
✅نزد او رفتم تا از افکار خود عذر خواهی کنم، چون نمازش پایان یافت و قبل از آن که من حرفی بزنم، این آیه شریفه قرآن را تلاوت نمود:و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی.
یعنی: همانا من آمرزنده ام آن کسانی را که واقعاً پشیمان شده و توبه کرده باشند و کردار ناپسندشان را با اعمال نیک جبران نمایند.
بعد از آن، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت، تا آن که بار دیگر در محلی به نام زماله، او را کنار چاهی دیدم که می خواست با طناب و دلو آب بکشد؛ ولی دلو داخل چاه افتاد.
پس دست دعا به سوی آسمان بلند نمود، ناگاه دیدم آب چاه بالا آمد تا جائی که با دست آب برداشت و وضوء گرفت و چهار رکعت نماز به جای آورد؛ و سپس مشتی از ریگهای کنار چاه را برداشت و درون چاه ریخت و قدری از آن آب آشامید.
جلو رفتم و گفتم: قدری از آنچه خداوند به شما روزی داده است به من هم عنایت فرما؟
اظهار داشت: ای شقیق! نعمتهای خداوند متعال در تمام حالات در اختیار ما بوده و خواهد بود، سعی کن همیشه نسبت به پروردگارت خوش بین و با معرفت باشی. شقیق بلخی افزود: بعد از آن، مقداری از آنها را به من عطا نمود؛ و چون تناول کردم همچون آرد و شکر بسیار لذیذ و گوارا بود که تاکنون به آن گوارائی و خوشبوئی ندیده بودم و تا مدتی احساس گرسنگی و تشنگی نکردم. بعد از آن، دیگر آن شخصیت عظیم القدر را ندیدم تا به مکه مکرمه رسیدم و او را در جمع عده ای از دوستان و اصحابش مشاهده کردم، پس نزد بعضی از اشخاص که احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسیدم که این جوان کیست؟ پاسخ داد: ابوابراهیم، عالم آل محمد صلوات الله علیهم است. گفتم: ابوابراهیم چه کسی است؟ جواب داد: او حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) می باشد.
?دانشنامه امام کاظم علیه السلام