#مقام_اولیاء_الهی درقیامت
جناب سید محی الدین فاطمی فرزند مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سیدعبدالله فاطمی شیرازی(رحمه الله) که در حال حاضر در تهران ساکن هستند نقل می کنند:
شبی در عالم رویا دیدم که روز قیامت به پا شده و مرا به همراه عده زیادی از مردم که به صورت یک صف طویل بودیم به سمت جهنم می بردند، زمین زیر پای ما به صورت پله برقی حرکت می کرد و ما را به طرف دوزخ حرکت می داد و مردم دسته دسته در جهنم سرنگون می شدند، به طرف چپ نگاه کردم، دیدم یک باغ بسیار سرسبز و خرم است که با نرده هایی که اطراف آن است از ما جدا می شود و پدرم در آن باغ زیر درختان قدم می زند، هرچه او را صدا زدم و فریاد کردم ابداً توجهی نمی کرد و من هم به سمت دوزخ نزدیک و نزدیک تر می شدم.
من یکباره فریاد زدم: پدر تو را به جده ات زهرا (س) مرا دریاب! و به محض اینکه نام حضرت زهرا (س) را گفتم، زمین از حرکت ایستاد و من بر لبه پرتگاه جهنم توقف کردم و به درون گودال جهنم سقوط نکردم ولی حرارت آتش صورت مرا سوزاند، دست به صورتم گذاشتم، دیدم دستم هم سوخت، در این هنگام نعره ای کشیدم و متوجه شدم، همسرم مرا بیدار کرد و گفت: چه خبره؟ چرا در خواب داد و فریاد می کنی؟
گفتم: چراغ ها را روشن کن، لامپ ها که روشن شد و همسرم به صورت من نگاه کرد با تعجب گفت: چرا صورت شما سوخته؟ من جریان را برایش نقل کردم. فردا به پزشک مراجعه کردم و پزشک پماد سوختگی برای من نوشتند.
گفتم: آقای دکتر شما به عنوان یک پزشک تأیید می نمایید که صورت و دست من سوخته است؟ و چند بار تکرار کردم. پزشک گفت: مگر خودت شک داری؟ صورت و دست شما سوخته و من هم برایت پماد سوختگی نوشته ام.
سید محیی الدین فاطمی اضافه کردند که مدت ها از این پماد استفاده کردم تا خوب شدم.
?درکوی بی نشان ها ،پاورقیها