#واقعاً_حیفه_نخونیم…
#فریبهای_انتخاباتی…
?پیرمردی نورانی وارد طلا فروشی شد. فروشنده از او استقبال کرد.
?پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم!
?زرگر خندید و گفت: درست است که چهرهای نورانی داری ولی...
?زوج جوانی وارد مغازه شدند و سفارشی دادند
?زرگر با تعجّب دید خانم جوان رفت و در بغل پیرمرد نورانی نشست.
?زرگر از زن سوال کرد:
چرا در بغل پیرمرد نشستی؟
?خانم جوان با تعجّب گفت: کدام پیرمرد؟ حالتان خوب است؟
?طلا فروش با تعجّب طلای زوج جوان را به آنها داد و زوج جوان مغازه را ترک کردند…
?مرد و زن دیگری وارد شدند
و قصّه تکرار شد…
? پیرمرد به زرگر گفت: من چیزی از تو نمیخواهم! فقط اگر خواستی رزق و روزیت بیشتر شود،میتوانی این دستمال را بصورتت بکشی…
?زرگر با حسّی خوب دستمال را گرفت و بو کرد و بصورت کشید و ناگهان نقش بر زمین شد!
?پیرمرد، دوستانش را صدا زد و هرچه پول و طلا بود ، برداشتند و مغازه را جارو زدند …
? بعد از ۴ سال پیرمرد نورانی با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد …
? افسر پلیس شرح ماجرا را از پیرمرد و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را بازگو کردند…
?افسر پلیس گفت: برای اطمینان باید دقیقاً صحنه را تکرار کنید و پیرمرد دوباره دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کرد و بصورت کشید و نقش بر زمین شد و این بار پیرمرد و پلیس و دوستان، دوباره مغازه را جارو زدند…
⚠️ بله، هر چهار سال یکبار پیرمردها و دوستانشان با طرحی نو و رنگی جدید می آیند تا با نمایشی دیگر ما ملّت را مانند زرگر ساده دلِ داستان غارت کنند…
?دوستان انتخابات نزدیک است مراقب مغازه های زرگری خود باشید…
? از این به بعد، بازار وعده و وعیدها و نطقهای آتشین و سینه چاک کردن برای مردم و مردم فریبی، گرم میشود.
✅ به فرموده قرآن کریم، با شعار اصلاح می آیند امّا در پی افسادند.